میلیاردها تومانی که مفت مفت از دست رفت / فدراسیون یک میلیارد و ۶۶۰ میلیون کارمزد داد!
چطور یک شرکت دولتی که خود بدهیهایی دارد، حاضر شد دو میلیون یورو به فدراسیون بدهد تا پول ویلموتس را بدهند؛ یوروهای زبانبستهای که امروز فدراسیون فوتبال را بدبخت کرده، اما چه اتفاقاتی افتاد؟
به گزارش خانه فوتبال، در پس اتفاقات مهم و تاریخی، داستانهایی باورنکردنی نهفته است. در ماجرای حضور مارک ویلموتس هم روایتها هست که از گوشه و کنار شنیده میشود. در این گزارش بخشی از ماجراهای حضور این مربی در تیم ملی را بازگو میکنیم، برههای که ویلموتس قراردادش را فسخ کرد و فدراسیون با اصرار توانست او را در بازی بحرین روی نیمکت تیم ملی بنشاند. از ابتدای آبان سال ۹۹ تا روز ۲۳ آبان که به عراق باختیم، اتفاقاتی افتاد و پای افرادی به این پرونده باز شد که شنیدن آن متعجبتان میکند. اینکه چطور یک شرکت دولتی که خود بدهیهایی دارد، حاضر شد دو میلیون یورو به فدراسیون بدهد تا پول ویلموتس را بدهند؛ یوروهای زبانبستهای که امروز فدراسیون فوتبال را بدبخت کرده، اما چه اتفاقاتی افتاد؟
حضور چند آقازاده
در روزهایی که مهدی تاج و امیرمهدی علوی رئیس و سخنگوی فدراسیون فوتبال از معرفت ویلموتس میگفتند که «اسم هر چیزی را میآورد جز پول»، این مربی مشغول تنظیم نامهای برای فیفا بود. او در این نامه نوشت ایران پولش را نمیدهد و به هیچیک از تعهدات مالیاش عمل نکرده است. در روز سوم آبان این مربی قراردادش را با ایران فسخ کرد. از اینجا بود که پای دو آقازاده به پرونده باز شد. دو آقازادهای که قدرت آنها مثالزدنی است. با چند تماس تلفنی نامه جور کردن پول به میز یکی از بلندپایهترین مقامات دولتی رسید. او بعد از شنیدن توضیحات آقازادهها، دستور رسیدگی داد. از این مرحله پای شریعتمداری، وزارت ورزش و فدراسیون به پرونده باز شد. مهدی تاج در اولین اقدام نامهای به شریعتمداری زد که «۲ میلیون یورو برای قرارداد ویلموتس میخواهیم و شما موافقت نمایید تا آن را از یکی از شرکتهای زیرمجموعه (همان شستا) دریافت کنیم.» شریعتمداری با دیدن نامه تاج آن را رد و اعلام کرد: «ما با وزیر ورزش طرف هستیم نه فدراسیون فوتبال.» از اینجا پای یکی از مسئولان هم به ماجرا باز شد. او هم موافق قرض کردن دو میلیون یورو بود. این بود که نامه را وزارتخانه و بعد فدراسیون تنظیم و بار دیگر برای شریعتمداری تنظیم کردند تا اجازه قرض و بعد انتقال پول را بدهد.
۱۰۰ هزار یورو کارمزد!
فدراسیون فوتبال مسیر انتقال پول به حساب ویلموتس را انتخاب کرد. دو میلیون یورو باید به دبی و سپس به بلژیک منتقل میشد. کسی که کار انتقال پول را برعهده داشت در همان ابتدا اعلام کرد ۵ درصد از رقم را به عنوان کارمزد میگیرد؛ یعنی ۱۰۰ هزار یورو! این رقم را ضربدر ۱۶۶۰۰ تومان کنید، یک میلیارد و ۶۶۰ میلیون تومان میشود! پول به دبی منتقل میشود. آنجا، اما یک مشکل اساسی پیش میآید. امکان انتقال آن به بلژیک نیست. بانکی که در این کشور قرار بوده دریافتکننده باشد، در نامهای خبر میدهد امکانش وجود ندارد. بهترین راهکار انتقال پول به ترکیه است. فدراسیونیها با ویلموتس تماس میگیرند که «باید حسابی در ترکیه باز کنید.» ویلموتس ابتدا باور نمیکند ولی سرانجام عازم ترکیه میشود. یکی از بانکها که کارهای داد و ستد مالی ایرانیها را انجام میدهد، حسابی برای ویلموتس باز میکند. مربی بلژیکی که میفهمد ماجرا جدی است، بدون حتی یک لباس اضافه و هیچ چمدانی عازم ترکیه میشود تا پول را بگیرد.
یوروها در کولهپشتی
پنجشنبه ۱۶ آبان ماه، ۷ روز قبل از بازی ایران و عراق. ویلموتس وارد بانک ترکیهای میشود. او با دیدن مسئولان فدراسیون فوتبال تأکید میکند برای بعد از ظهر بلیت دارد و پس از دریافت پول ترکیه را به مقصد بوردو ترک میکند. فرانسه کشوری است که ویلموتس در آن زندگی میکند. فدراسیون فوتبال دو میلیون یورو را به صورت نقدی به بانک ترکیهای میرساند. در چند کولهورزشی پولها گنجانده شده. در اتاق مدیر بانک مارک ویلموتس هم هست. او هنوز مطمئن نیست و از مسئولان میخواهد تا پولها را از کولهپشتی دربیاورند. مسئولان شروع میکنند به خالی کردن پولها. یک کولهپشتی، دو کوله پشتی، سومین کوله پشتی را که خالی میکنند، ویلموتس با چشمان برق زده میگوید: «کافی است!» او طوری هول شده که کاملاً مشهود است. رو به یکی از مسئولان میگوید: «میتوانم یک عکس سلفی با پولها بگیرم؟» به او جواب میدهند: «پولها مال شماست، نه ما. هر کاری دوست دارید بکنید.» ویلموتس لبخندزنان عکس را میگیرد و برای همسرش میفرستد! از اینجا به بعد نوبت به انتقال پول به حساب ویلموتس میرسد. یوروها اینقدر زیاد است که چند نفر به شمارش مینشینند. کار افتتاح حساب و بعد انتقال آن به طول میانجامد. ویلموتس شاکی میشود که «من به پرواز نمیرسم و بلیتم میسوزد.» سرانجام هم به پرواز نمیرسد و در ترکیه میماند. دو مسئول فدراسیون از فرصت استفاده میکنند و شبانه به هتلش میروند. همینطور برای صبحانه با او ملاقات میکنند که پول را گرفتهاید، حداقل برای بازی عراق روی نیمکت بنشینید. با کلی خواهش و تمنا ویلموتس قبول میکند فقط و فقط برای آن بازی بیاید. وقتی او قبول کرد، ویلموتس را به بازار بردند تا برای بازگشت به ایران حداقل چند لباس بخرد!
دیدگاه تان را بنویسید