پایگاه خبری خانه فوتبال:

سریال زخم کاری ساخته محمد حسین مهدویان است.سریال زخم کاری مخاطبا زیادی پیدا کرده است.سریال زخم کاری بر اساس برداشتی از مکبث اثر جاودان شکسپیر ساخته شده است.سریال زخم کاری صحنه های خشن و جنجالی دارد و درگیر با سانسور است. در قسمت گذشته سریال زخم کاری صحنه جنجالی از لخت بودن سید جواد هاشمی در استخر به نمایش در آمد که سوژه طنز و جالبی در فضای مجازی شد.
در قسمتی از سریال زخم کاری گاف عجیبی تعجب بینندگان را به همراه داشت.

این سوتی در سریال زخم کاری را ببینید

سکانس جنجالی لخت شدن سید جواد هاشمی در سریال زخم کاری مورد توجه صفحه «ممیزی»  قرار گرفت و شوخی جالبی برای جایگزینی آن شد.

فیلم جایگزین سکانس جنجالی در زخم کاری

نقد و بررسی سیزده قسمت سریال زخم کاری

زخم کاری

سریال زخم کاری اقتباسی از رمان بیست زخم کاری محمود حسینی زاد به کارگردانی محمد حسین مهدویان است. فیلیمو پخش‌کننده‌ی این سریال بوده و انتظار می‌رود زخم کاری یکی از متفاوت‌ترین آثار شبکه نمایش خانگی در ایران باشد.
پایلوت سریال زخم کاری کم جان است. همزمان خواندن بخش‌هایی از رمان محمود حسینی زاد را شروع کرده‌ام. البته بحث مقایسه‌ی سریال و کتاب نیست اما فصل ابتدایی داستان در کتاب آن سیلی که باید به گوش خواننده بزند را محکم می‌زند و نگه‌ش می‌دارد. سریال مهدویان اما در افتتاحیه‌ی خود کم می‌آورد. خبری از یک غافلگیری بزرگ نیست. یک قسمت کم است اگر بخواهیم درباره‌ی ریتم کلی کار و روند قصه رای صادر کنیم اما به نظر می‌رسد مهدویان بیشتر شیوه‌ای کلاسیک برای قصه‌گویی را در نظر گرفته تا روشی نوآر. او یکدفعه تماشاگر را به درون قصه هل نمی‌دهد و خون و خونریزی خاصی را به پا نمی‌کند. مهدویان به جایش تصمیم گرفته تا کم کم با شخصیت‌هایش جلو برود و موقعیت اولیه را برای ما ترسیم کند. بدون ریسک و اجراهای دشوار.

زخم کاری

قسمت اول سریال زخم کاری البته خالی از اشاراتی که ما را به ادامه تماشا وادار کند نیست. حضور دخترک جادوگر (با بازی نیوشا علیپور) در کنار ماشین مالک مالکی (با بازی جواد عزتی) از نقاط عطف قصه در قسمت اول است. البته قلاب اصلی این قسمت در سکانس نهایی است. جایی که لیدی مکبث ماجرا، سمیرا ریزآبادی همسر مالک (با بازی رعنا آزادی‌ور) خشم و جنون خود را عیان می‌کند. بهترین بازی قسمت اول هم متعلق به اوست. آزادی‌ور بیشتر از همه مناسبات نقش و شخصیتش را شناخته و با کنترل روی اکت‌هایش سعی در آفرینش کاراکتری سیاه و چند بعدی دارد.

 دوربین مهدویان در زخم کاری بالاخره آرام می‌گیرد. دوربین او هر چند ناظر اتفاقات مختلف داستان است اما با دوربین مستند‌گونه‌ی او از چند کار ابتدایی و درخت گردو فاصله گرفته. دوربینش حالا بیشتر در خدمت دکوپاژ و میزانسن و البته قصه است. تا اینجا که استانداردهای سینمایی تا حد قابل قبولی رعایت شده اما دست خط نامتوازن مهدویان را هنوز هم می‌توان در اجرا دید.

سریال زخم کاری با یک افتتاحیه‌ی کم سر و صدا صرفا شروع قابل قبولی داشت که البته جلوتر از سایر سریال هم ترازش است. اولین تلاش غیر سینمایی محمد حسین مهدویان به هر حال ارزش پیگیری کردن را دارد با توجه به اینکه می‌دانیم قصه از رمانی اقتباس شده که خود وامدار مکبث شکسپیر است و ساختاری قدرتمند دارد.

زخم کاری

رعنا آزادی‌ور، هانیه توسلی، جواد عزتی و سعید چنگیزیان بازیگران اصلی سریال زخم کاری

زخم کاری اقتباسی از رمانی به قلم محمود حسینی زاد است که خود با نگاهی به مکبث شکسپیر ساخته شده

سه قسمت بعدی نموداری سینوس گونه دارند. قسمت دوم و چهارم بهتر از قسمت اول و سوم است. قسمت دوم روایت یک صبح تا شب است. حرکت از سمت نور به طرف تاریکی. هرچه به شب نزدیکتر می‌شویم خطر بیشتر احساس می‌شود و این توانایی مهدویان در کنترل صحنه و القای فضای داستان را می‌رساند. سیاوش طهمورث و رعنا آزادی‌ور و در راس‌شان جواد عزتی بهترین بازیگران سریال تا اینجا هستند. در قسمت سوم با وارد شدن هانیه توسلی به قصه، فیلمنامه، بازی‌ها و به تبع  آن ریتم سریال تغییر می‌کند. صحنه‌ی جلوی در مسجد وقتی دوربین ما را در زاویه دید مالک قرار می‌دهد. ما هم با ورود سمیرا به کادر شوکه می‌شویم و جا می‌خوریم و از اینجا داستان روایت مثلث عاشقانه‌ی خودش را هم شروع می‌کند.

سکانس تولد هم از تبحر و تسلط سازندگان روی ژانر خبر می‌دهد. ترس اولیه مالک که ختم به گذاشتن تاج پادشاهی بر سرش می‌شود. البته ایراداتی هم تا این اینجا وجود دارد که نمی‌شود نادیده‌شان گرفت. اسلوموشن‌ها، الکی و بی مورد است. رابطه‌ی پسر مالک و دختر ناصر ریزآبادی اصلا شکل نمی‌گیرد. سکانس‌های عاشقانه‌ی آن‌ها تا اینجا بدترین قسمت‌های سریال هستند و تنها کارکردشان از بین بردن ریتم داستان است.

قسمت چهارم باز هم با یک غافلگیری به پایان می‌رسد اما نقطه‌ی عطف این قسمت دیالوگ‌ها و میزانسن صحنه‌های گفت‌وگوی سمیرا و مالک است. تغییر سکانس به سکانس پوزیشن مالک نسبت سیمرا نوید این را می‌دهد که بازی قدرت به زودی مهره‌های اصلی خودش را پیدا می‌کند. 

کاشت و برداشت بذرهای درام از قسمت چهار تا هشت بیشتر خودشان را بروز می‌دهند. رابطه‌ی منصوره و مالک با برنامه‌ی از پیش تنظیم شده‌ی مرد داستان، آنقدر بالا می‌رود تا سقوطی تماشایی را در پی داشته باشد. بقیه چیزها تقریبا مطابق و وابسته با همان داستان مرجع اولیه شکل می‌گیرد.  قدرت مکبث/ مالک لحظه به لحظه بیشتر می‌شود و نابودی احتمالی سهمگین‌تر. آنچه در این قسمت‌های چهار تا هشت بیش از هر چیز مورد توجه بود؛ رابطه‌ی مالک و سمیرا و حمایت قوت‌دار این دو شخصیت از هم بود. نگاه کنید به قسمتی که ناصر برای خراب کردن مالک از سفر او به همراه منصوره خبر می‌آورد و همچنین به قسمتی که پسر مالک پدر را تعقیب می‌کند و آمارش را به مادر می‌دهد. لیدی مکبث در داستان جاودان شکسپیر کمتر از سمیرا در داستان نقش داشت و با ترفند‌های نرم‌تری شوهرش را به سمت اهداف شوم سوق می‌داد اما در اینجا سمیرا، چون یک ستون محکم پشت مالک را گرفته و بیشتر با خشونت بستری برای تحقق آرمان‌ها را مهیا می‌کند که این خود برگ برنده‌‌ای برای فیلمنامه‌ی مهدویان است.

توجه به شخصیت پردازی قوی و خلق کاراکتر یکی از کارهایی است توجه به سریال زخم کاری را بیشتر می‌کند.تک تک شخصیت‌های اصلی این فیلم برای خود داستانی دارند که در بعضی از قسمت‌ها به داستان آن‌ها پرداخته می‌شود. نکته‌ی قابل توجه در این میان ورود کیمیا به فیلم به عنوان یک شخصیت فرعی است که مخاطب را حساس می‌کند تا سر از عقبه‌ی این شخصیت دربیاورد. مخصوصا در قسمت هفت که مخاطب با صحنه‌ی نزدیکی کیمیا و مالک رو‌به‌رو می‌شود. آنجا که کیمیا برای مالک ادکلن هدیه گرفته است و قبل از مواجهه‌ی خشونت‌آمیز مالک و همراهانش با خانواده‌ی ناصر و منصوره به او هدیه می‌دهد.

مخاطب متوجه نمی‌شود که چه زمانی این نزدیکی صورت گرفته است اما با توجه به پرداخت‌هایی که نسبت به باقی شخصیت‌ها شده است می‌توان امید داشت در ادامه‌ی سریال قصه‌ی کیمیا نیز به عنوان یک شخصیت فرعی واضح شود. از طرفی دیگر برخورد خشونت‌آمیز مالک با منصوره و زدن سیلی به صورت او در دفتر هلدینگ پس از سفر کیش که صحنه‌های عاشقانه‌ای از این دو شخصیت را به مخاطب نمایش داده بود، یک صحنه‌ی به خصوص و غافلگیر کننده است که تغییر شخصیت مالک و فرورفتن او در سیاهی را بیشتر و کامل‌تر نشان می‌دهد و از طرفی تمام داستان‌پردازی و حدس گمان‌هایی که مخاطب برای ادامه‌ی روند سریال در ذهن خود شکل داده بود را به چالش می‌کشاند. ضربه‌ی آخر این قسمت نشان دادن جسد غرق در خون خدمتکار خانه‌ی ناصر است که احتمالا تصمیمات فرزندان حاج عمو ریزابادی در قسمت بعد تحت تاثیر این اتفاق قرار خواهد گرفت.

جای جادوگر مکبث را در سریال زخم کاری این بازیگر بی‌نظیر گرفته!

شروع شکست‌ها و ضعف مالک با این پلان

از ابتدای سریال زخم کاری در هر قسمت مخاطب شاهد قدرت گرفتن مالک بود، این روندی بود که تا قسمت ۹ ادامه داشت. در هر قسمت مالک با انجام کاری غیر اخلاقی و یا غیر انسانی قدرت گرفتن خود را به نمایش می‌گذاشت. قسمت ۱۰ اما انگار پایان به نمایش گذاشتن قدرت گرفتن مالک بود. کودکی که مژده‌ی روزهای خوب را به مالک داده بود نیز دیگر قادر به دیدن روزهای روشن برای او نیست. در این قسمت توجه به قدرت گرفتن سمیرا جلب می‌شود. سمیرا زن مالک که از ابتدای فیلم زنی قدرتمند نشان داده شده است در این قسمت قدرتش نه تنها در کنار مالک و در خلوت دو نفره‌ی آنها بلکه در جمع و به خصوص در کنار کیمیا به نمایش درمی‌آید. گویی پس از درگیری‌های ذهنی و ضعف روحی مالک اینبار نوبت قدرت نمایی سمیرا رسیده است.

همراه شدن کیمیا با سمیرا هدفی جز زمین زدن مالک را در پی ندارد. توجه به انتخاب رنگ تیره لباس کیمیا و سیمیرا در صحنه‌ای که این دو شخص در دفتر مالک، اسناد و حساب بانکی او را بررسی می‌کنند انتخاب هوشمندانه‌ای است که خباثت این تصمیمشان را بیشتر و بهتر نشان می‌دهد.در این قسمت شخصیت پردازی کیمیا کامل‌تر می‌شود. مخاطب دلیل نزدیکی او به مالک را متوجه می‌شود و اینگونه به یکی از پرسش‌های ذهنی مخاطب پاسخ داده می‌شود.

قسمت ۱۰ قسمت نشان دادن ضعیف شدن مالک و ترس شدید اوست. این نمایش از همان اوایل فیلم که مالک در پارکینگ شرکت، حاج عمو و نجفی و کریم را می‌بیند شروع می‌شود و در طول فیلم با اتفاقات مختلف به صورت شبکه‌ای ادامه پیدا می‌کند، تا زمانی که تیرنهایی در این قسمت شلیک می‌شود و با گرفتار شدن میثم، پسر مالک در کشور غریبه و به زندان افتادنش، در صحنه‌ای تاثیرگذار مالکی برای مخاطب به نمایش گذاشته می‌شود که کنار خیابان نشسته است و با دردمندی تمام اشک می‌ریزد. این صحنه‌ پایانی کامل برای نشان دادن قرار گرفتن مالک در نقطه‌ی ضعف بود. به مشکل برخوردن میثم و به زندان افتادنش در اخر این قسمت اتفاقی بود که می‌تواند مخاطب را برای تماشای قسمت بعد منتظر نگهدارد.

همانطور که از قسمت قبل معلوم بود این بار نوبت به قدرت گرفتن زنان سریال رسیده است. در همان ابتدای قسمت ۱۱ می‌بینیم که سمیرا با حالی بد و نگران برای اوضاع پسرش به خانه‌ی ریزآبادی‌ها می‌رود و با فریاد زدن بر سر مهناز به او می‌گوید که به ناصر بگوید این‌بار نه تنها از مالک بلکه از سمیرا هم باید بترسد. این تهدید نشان از قدرت جدا داشتن این زن در این قصه است. در این قسمت نیز به صورت شبکه‌ای قدرت زنانه به نمایش آمده است. در یک صحنه‌ی غافلگیر کننده، مخاطب منصوره را می‌بیند که همراه برادرش از از کشور خارج نشده بلکه در یکی از اتاق‌های خانه پنهان شده است. در بین صحبت‌های مائده و منصوره متوجه میشویم که منصوره ممکن است در گرفتار شدن میثم نقش داشته باشد و همچنین این‌بار منصوره به دنبال بازگشت برادرش به ایران و درست کردن دردسر برای مالک است.

در صحنه‌ای دیگر ما شاهد این هستیم که مائده برخلاف مخالفت مادرش به همراه مالک به بندر می‌رود تا از میثم استقبال کند. این صحنه نشان از سرکشی یک دختر‌بچه‌ای هفده ساله و قدرت یافتن اوست. اما همانطور که در قسمت قبل هم مشخص بود قدرت مالک روز به روز در حال کم شدن است و مخاطب گویی از این پس فقط شاهد شکست‌ها و ضررها و احوالات بد او خواهد بود. از طرفی قدرت گرفتن سمیرا هم پایدار نخواهد بود و اذیت شدن این زن و مرد با دیدن حاج عمو ریزآبادی در خیالاتشان قدرت و تسلط بر خودشان را کم کم از بین می‌برد و از طرفی آنان دیگر قادر به اعمال قدرت برای حفظ هر آنچه به دست آورده‌اند نخواهند بود.

در صحنه‌ی پایانی این قسمت زمانی که انبار لاستیک در حال آتش گرفتن است مظفری به مالک می‌گوید: «این اتیش تازه شعله‌ گرفته و حالا حالا هم خاموش نمی‌شه.» جمله‌ی ایهام‌دارِ او، آخرین دیالوگی است که مخاطب در این قسمت می‌شنود و می‌توان گفت تاثیرگذارترین دیالوگ این قسمت برای نشان دادن ادامه‌ی روند قصه‌ی این سریال است.

قسمت دوازده زخم کاری، نمایشگر زخم زدن‌های پیاپی سمیرا است. در سکانس اول قبل از تیراژ زن حاج عمو را می‌بینیم که جعبه‌ای کادو پیچ در کمد خانه‌اش پیدا می‌کند. مخاطب مطمئن است که کادو از طرف حاج عمو برای سمیرا است، می‌توان این سکانس را زخم ابتدایی سمیرا به یکی از شخصیت‌های داستان در این قسمت بدانیم. زخم زدن بعدی سمیرا برای مالک است. شوکه شدن مالک با دیدن سمیرا در خانه‌ی کیمیا از سکانس‌های قابل توجه این قسمت بود. سمیرا اینبار نه به صورت پنهان بلکه خیلی آشکار شمیرش را برای مالک رو می‌کند و از او می‌خواهد تمام دارایی‌اش را به نام فرزندانشان بزند. تهدیدش برای مالک هم باعث شوکه شدن مالک و هم مخاطب است. او به مالک می‌گوید در صورت انجام ندادن این کار شهادت می‌دهد که مالک قاتل حاج عمو است.

زخم بعدی را اما سمیرا به پسر خودش و مائده می‌زند. سمیرا که متوجه حضور منصوره در خانه‌ی ریزآبادی‌ها شده است به دنبال میثم می‌رود تا او را برای امضای انتقال اسناد مالک ببرد، میثم که از خانه‌ی خودشان بیرون آمده و در خانه‌ی ریزآبادی‌ها مانده است درخواست سمیرا را قبول نمی‌کند. در این قسمت ابتدا قدرت منصوره را می‌بینیم که با بیان اینکه حقیقت را برای میثم گفته است خود را در موضع قدرت می بیند و با نگاهی تحقیر آمیز با سمیرا روبه رو می‌شود. این صحنه دکوپاژی قابل توجه دارد. زمانی که منصوره احساس قدرت می‌کند در پله های خانه بالاتر از سمیرا ایستاده است اما زمانی که سمیرا حقیقتی را رو می‌کند که حتی منصوره از آن خبر ندارد قدرت را به دست می‌گیرد و این‌بار سمیرا بر روی پله‌ها بالا تر از منصوره قرار می‌گیرد. با شنیدن این حقیقت که میثم پسر حاج‌عمو و سمیرا است زخم آخر این قسمت بر میثم و مائده توسط سمیرا وارد می‌شود.

نکته‌ی قابل توجهی که در سکانس‌های پایانی این سریال وجود دارد این است که مانند سریال‌های دیگر سکانس آخر با غافلگیری نصف و نیمه به پایان نمی‌رسد تا مخاطب را برای دیدن قسمت بعد مشتاق نگهدارد. در هر قسمت سکانس پایانی با یک غافلگیری کامل به پایان می‌رسد که برای مخاطب شکی باقی نمی‌گذارد، با این حال مخاطب این اطمینان را دارد که در قسمت بعدی شاهد اتفاقاتی خواهد بود که برایش غافلگیر کننده است. اعتماد به کشش داشتن داستان فیلم دلیلی است که مخاطب را برای پخش قسمت بعدی این سریال منتظر نگه‌ می‌دارد.

نقد سریال زخم کاری (تا پایان قسمت سیزدهم)

در قسمت سیزده سریال زخم کاری مخاطب شاهد روند آرام قصه است. گره‌ی خاصی مشاهده نمی‌کند. این قسمت گویی تنها برای ایجاد پیش زمینه برای اتفاقات قسمت‌های بعدی ساخته شده است. علاوه بر این‌ها در این قسمت تنها چیزی که به صورت شبکه‌ای به آن پرداخته شده است عدم اعتماد است. حاج مظفر کاملا اعتمادش از مالک سلب شده است. خود مالک با زخم خوردن از سمیرا و کیمیا دیگر اعتمادی به این دو نفر که زمانی خود را خیلی نزدیک به آنها می‌دانست ندارد. همچنین با واگذاری ثروتش به میثم و تغییر رفتار میثم با او در این چند قسمت گذشته دیگر اعتمادی به دوست داشته شدنش از جانب فرزندش هم ندارد. میثم نیز با شنیدن واقعیت زندگی‌اش از زبان سمیرا دیگر به مادر و همچنین پدرش اعتمادی ندارد.

خودکشی مائده اما باعث می‌شود شاهد زخم زدن‌های دیگری از دیگر شخصیت‌های فیلم باشیم. ناصر که چند قسمتی است که او را نمی‌بینیم احتمالا با خودکشی دخترش به صحنه برمی‌گردد و اینبار شاهد زخمی کاری از جانب او خواهیم بود. همین‌طور این‌بار ممکن است میثم نیز به شخصیت‌هایی که در این فیلم به دیگران زخم می‌زنند اضافه شود، او که تا کنون مخالف این دشمنی‌ها بوده است احتمالا تحمل مرگ مائده را نخواهد داشت، او نیز یا خودکشی می‌کند و یا به دنبال انتقام جویی مرگ مائده شاهد زخم زدن‌هایش خواهیم بود.

سکانس انتهایی این قسمت هرچند با مرگ مائده به پایان رسید ولی مانند قسمت‌های گذشته آنقدرها برای مخاطب شوکه کننده و غیرقابل حدس نبود و کمی قدرت ضربه‌ی انتهایی این قسمت از ضربه‌های قسمت‌های قبل کم‌تر بود.همانطور که در ابتدا اشاره کردیم روند این قسمت روندی آرام بود که امیدواریم در قسمت‌های باقی مانده‌ی سریال شاهد همچین روندی نباشیم و قصه به قدرت و اوج خود بازگردد.

پست نقد و بررسی سریال زخم کاری با انتشار قسمت‌های جدید از این سریال در آینده به‌روزرسانی خواهد شد و این نقد کامل از سریال نیست. بنابراین نمره‌ی این سریال در هر به روز رسانی امکان دارد تغییر کند.

 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: