اخبار حوادث|قتل
قتل بیرحمانه زن 38 ساله و پسر 3 ساله|راز فجیع پسر متادونی
قتل وحشتناک بر سر پول و ارثیه
قتل وحشتناک همه را شوکه کرد.قتل مقوله ترسناک و عجیبی است.قتل آدمی را نابود و خانواده ایی را عزادار میکند.قتل جنبه های مختلفی دارد.قتل هر روز در عین ناباوری بیشتر می شود
قتل هولناک برسر ارثیه
همشهری/ مرد جوان که نامادریاش را مانع رسیدن به ارثیه بیشتر میدید، او را به قتل رساند و برای اینکه اسرار این جنایت فاش نشود، جان برادر 3سالهاش را که شاهد قتل بود گرفت.
اواسط دیماه مأموران پلیس شهرستان نظرآباد در استان البرز در جریان جنایت هولناکی در یکی از محلههای شهر قرار گرفتند. جنایت در طبقه دوم ساختمانی رخ داده بود که طبقه اول آن مغازه نانوایی بود و قربانیان آن همسر 38ساله و پسر حدودا 3ساله مرد نانوا بودند که به طرز وحشیانهای به قتل رسیده بودند.
مرد نانوا نخستین کسی بود که با اجساد قربانیان روبهرو شده بود. او به مأموران گفت: مثل هر روز در مغازه نانوایی مشغول بهکار بودم تا اینکه حدود ساعت 1:30ظهر به خانهام در طبقه بالا رفتم که استراحت کنم. اما به محض ورود به خانه با صحنهای هولناک روبهرو شدم. همسرم و پسربچه 3سالهام به طرز وحشیانهای با ضربات چاقو به قتل رسیده بودند و خانه بههم ریخته بود و با دیدن این صحنه پلیس و اورژانس را خبر کردم.
از همان زمان تیمی از کارآگاهان زیرنظر سرهنگ محمد نادربیگی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز تحقیقات برای کشف راز این جنایت هولناک را آغاز کردند. بررسیها نشان میدهد که عامل جنایت پس از قتل زن 38ساله و فرزندش همه النگوهای این زن را به سرقت برده و به همین دلیل نخستین فرضیه، ارتکاب جنایت از سوی سارق یا سارقان بود. اما این فرضیه چندان قوی نبود؛ چراکه فقط النگوهای مقتول دزدیده شده بود و گوشوارههایش دستنخورده بود و احتمال داشت که قاتل برای گمراهکردن پلیس اقدام به سرقت النگوها کرده باشد.
دستگیری مظنونان
کارآگاهان برای بهدستآوردن سرنخی در این جنایت به بررسی زندگی مقتولان پرداختند. تحقیقات نشان میداد زن 38ساله چند سال پیش درحالیکه یک دختر داشته، از همسر اولش جدا شده و با مرد نانوا ازدواج کرده بود. مرد نانوا نیز با داشتن 2پسر از همسر اول جدا شده و مدتها به همراه 2پسرش که پسرانی جوان بودند، زندگی میکرد. مدتی پس از ازدواج این دو، دختر مقتول(زن 38ساله) با پسر مرد نانوا ازدواج کردند و از آن خانه رفتند.
کمی بعد هم پسر دیگر مرد نانوا به نام فرشید ازدواج کرد و مرد نانوا و همسرش با هم زندگی میکردند تا اینکه حدود 3سال پیش فرزند آنها که پسر بود، به دنیا آمد. زندگی آنها کاملا خوب و آرام پیش میرفت تا اینکه مدتی پیش، زمانی که مرد نانوا در نانوایی مشغول کار بود، دستش زیر دستگاه همزن رفت و دچار معلولیت شد. پس از آن بود که وی تصمیم گرفت نانوایی خود را به نام پسر 3سالهاش کند اما ظاهرا این اقدام او به مذاق پسر جوانش به نام فرشید خوش نیامده و باعث اختلافاتی میان آنها شده بود. با این اطلاعات بود که فرضیه جنایت خانوادگی قوت یافت و نام اعضای این خانواده ازجمله فرشید در فهرست مظنونان قرار گرفت.
صورت زخمی
ماموران در همان روزهای اولیه 4مظنون را دستگیر کردند. یکی از آنها همسر سابق زن 38ساله(مقتول) بود. او پس از جدایی از این زن در زنجان زندگی میکرد اما روز حادثه و کاملا اتفاقی برای انجام کاری بهنظرآباد کرج آمده بود و به همین دلیل بازداشت شد تا اینکه وقتی پلیس مطمئن شد که حضور این مرد در نظرآباد کاملا اتفاقی بوده و وی برای انجام کاری اداری به آنجا رفته بود، آزاد شد.
مظنون اصلی اما فرشید، پسر جوان مرد نانوا بود. مأموران او را ساعتی پس از جنایت دستگیر کردند. درحالیکه لباسهایش را تازه شسته بود و روی صورتش ماسکی بود که وقتی مأموران آن را کنار زدند، آثار خراشیدگی و زخم روی صورتش به چشم میخورد. او کاملا سراسیمه بود و همین رفتار او شک پلیس را به وی بیشتر کرد. با این حال مرد جوان مدعی بود که هیچ نقشی در قتل نامادری و برادر ناتنیاش ندارد و زخم روی صورتش بر اثر یک حادثه ایجاد شده است.
معما حل میشود
تحقیقات از تمامی مظنونان پرونده ادامه داشت تا اینکه در نهایت شواهدی بهدست آمد که نشان میداد فرشید در این جنایت هولناک نقش دارد. به این ترتیب وی بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و اینبار به قتل نامادری و برادرناتنیاش اعتراف کرد. او گفت: من متادون مصرف میکردم و از وقتی نامادریام وارد زندگی ما شده بود، بدبیاری میآوردم. همسرم جنین چند ماههاش را سقط کرد و زندگیام کاملا بههم ریخته بود و احساس میکردم که این زن زندگی مرا طلسم کرده است. وی ادامه داد: تا اینکه یک روز متوجه شدم پدرم نانوایی را به نام برادرناتنیام زده است.
کاملا عصبانی بودم و نامادریام را مانع رسیدن به ارثیه پدریام میدیدم. برای همین روز حادثه به خانه آنها رفتم به نامادریام گفتم که بهدنبال دستهچک پدرم آمدهام. در آن لحظه، برادر ناتنیام خواب بود. نامادریام به سمت گاوصندوق رفت که چک را بیاورد و از فرصت استفاده کردم و او را با ضربات چاقو به قتل رساندم. در این کشمکش، او بهصورتم چنگ زد که باعث شد کمی زخمی شوم.
همان لحظه بود که برادر ناتنیام از خواب بیدار شد و با دیدن من صدایم کرد. وحشت کردم. چون نمیخواستم شاهدی به جا بگذارم، مجبور شدم او را هم به قتل برسانم. من قصد کشتن او را نداشتم و هنوز هم صورت معصومش مقابل چشمانم است. بعد از جنایت، النگوهای نامادریام را سرقت کردم و روی بدن مقتولان مایع سفیدکننده ریختم تا هیچ اثری از خودم بهجا نگذارم و وانمود کنم که جنایت، کار سارقان است اما در نهایت گیر افتادم. بهگفته سرهنگ نادربیگی، با اعترافات متهم برای او قرار قانونی صادر شد و تحقیقات تکمیلی در این پرونده ادامه دارد.
پرونده بعدی
قتل صاحب نمایشگاه بدست پسر خاله همسر
همشهری/ مرد جوان که به اتهام قتل شوهر دخترخالهاش به قصاص محکوم شده بود با بخشش اولیای دم از مرگ نجات یافت.
پرونده این مرد بامداد شانزدهم تیر سال95 به جریان افتاد. آن روز جسد مردی در یک سمند سوخته در جاده ورامین پیدا و در تحقیقات پلیسی مشخص شد که وی مردی میانسال به نام فریبرز بود و در شرق تهران زندگی میکرد.
فریبرز صاحب یک نمایشگاه اتومبیل بود و متخصصان پزشکی قانونی اعلام کردند که وی پیش از آتش گرفتن سمند با ضربات چاقو به قتل رسیده است. ماموران در نخستین اقدام به تحقیق از همسر مقتول پرداختند. او گفت: شب قبل همراه همسر و فرزندانم برای صرف شام به خانه پدرم رفته بودیم. بعد شوهرم گفت کار مهمی دارد و از خانه خارج شد. حوالی نیمه شب بود که با من تماس گرفت و گفت که کارش طول کشیده و خواست که ما در خانه پدرم بمانیم. من هم قبول کردم تا اینکه مأموران به خانهام آمدند و گفتند که شوهرم به قتل رسیده است.
اگرچه زن جوان مدعی بود از قتل شوهرش بیخبر است اما در ادامه تحقیقات شواهدی بهدست آمد که نشان میداد پسرخاله او اسرار جنایت را میداند. بررسیها حکایت از این داشت که پسرخاله 23ساله این زن، شب حادثه به خانه آنها رفته و به همراه شوهر وی(مقتول) سوار سمند او شده و خانه را ترک کرده است.
پسر جوان دستگیر شد اما ادعا کرد از سرنوشت مقتول بیخبر است. با این حال در ادامه سرنخهایی بهدست آمد که نشان میداد ادعاهای او و همسرمقتول دروغ است. اول اینکه همسر مقتول گفته بود که شب حادثه میهمان خانه پدرش بوده اما در آن شب پدر و مادر او در مسافرت بودند. پسر جوان نیز ادعا کرد که شب حادثه سوار خودروی مقتول شده و با هم به سمت خانهشان در شرق تهران به راه افتادهاند، حالآنکه بررسیها نشان میداد که آنها مسیر دیگری را در پیش گرفته بودند.
از سوی دیگر کارآگاهان متوجه اختلافات شدید میان مقتول و همسرش شدند که این مسئله فرضیه دست داشتن زن جوان در جنایت را قوت میبخشید. دراین شرایط بازپرس پرونده دستور بازداشت همسر 35ساله مقتول و پسرخاله او را صادر کرد تا اینکه متهمان اسرار جنایت را فاش کردند. پسر جوان گفت: وی ادامه داد: یک روز قبل از جنایت بود که برای انجام کاری با دخترخالهام تماس گرفتم و فهمیدم با شوهرش دعوایش شده است.
به قدری عصبانی شدم که تصمیم گرفتم این مرد را تنبیه کنم. شب حادثه بدون اطلاع دخترخالهام به خانه آنها رفتم و به بهانه انجام کاری سوار سمند او شدیم و از خانه بیرون رفتیم. در بین راه، خواستم توقف کند و همان موقع بود که با چاقو او را به قتل رساندم. پس از آن هم به اطراف جاده ورامین رفتم و ماشین را به همراه جسد آتش زدم و فرار کردم. در ادامه تحقیقات معلوم شد که زن جوان نیز اگرچه از ماجرای قتل بیاطلاع بوده اما پس از حادثه متوجه قتلی که پسرخالهاش مرتکب شده قرار گرفته است.
این زن و مرد جوان پس از مدتی در دادگاه کیفری پای میزمحاکمه رفتند. متهم اصلی به قصاص و همسر مقتول نیز به زندان محکوم شد. حکم به تأیید قضات دیوان عالی کشور رسید و با قطعی شدن رای، پرونده به شعبه اول اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد.به این ترتیب شمارش معکوس برای قصاص عامل جنایت شروع شد اما به گفته مسئولان زندان، او توبه کرده و در این سالها مرتکب خطایی نشده بود.
همین باعث شد که تیم صلح و سازش مستقر در دادسرای جنایی تهران برای نجات قاتل از مرگ وارد ماجرا شوند. تلاشها سرانجام نتیجه داد و اولیای دم وقتی شنیدند قاتل پشیمان است و در زندان نیز مرتکب خطایی نشده بهخاطر رضای خدا و اعیاد شعبانیه از قصاص قاتل گذشت کردند و او را بخشیدند.