اخبار حوادث|قتل

گفتگوی عجیب با پدر بی رحمی که دختر ۸ ماهه اش را به قتل رساند!

کد خبر : 46780

ایران| مردی که دختر ۸ ماهه خود را به‌شدت کتک زده و باعث مرگش شده بود، دستگیر شد اما در دادگاه همه تقصیر را به گردن همسرش انداخت در حالی که این زن از او به اتهام قتل شکایت کرده بود.

قتل دلخراش همه را شوکه کرد.قتل مقوله ترسناک و عجیبی است.قتل آدمی را نابود و خانواده ایی را عزادار میکند.قتل جنبه های مختلفی دارد.قتل هر روز در عین ناباوری بیشتر می شود

گفتگو با قاتل بعد از قتل نوزادش

آبان سال ۱۴۰۱ زنی هراسان با اورژانس تماس گرفت و کمک خواست. وی که بشدت گریه می‌کرد، گفت: دختر ۸ ماهه‌ام حالش بد شده و دیگر نفس نمی‌کشد. عوامل اورژانس به خانه زن جوان و همسرش در پردیس رفتند و با پیکر بی‌جان نوزادی دختر به نام مریم روبه رو شدند.

 جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و پدر نوزاد به نام مصطفی ادعا کرد دخترش از روی تخت به روی زمین افتاده و جان سپرده است، ولی وقتی کارشناسان پزشکی قانونی آثار کبودی‌های متعدد روی بدن نوزاد را تأیید کرده و علت مرگ را ضربات متعدد و شکستگی اعلام کردند. پرونده رنگ و بوی جنایی به خود گرفت و بازجویی‌های چند ساعته از مادر مریم کوچولو، راز جنایت هولناک را فاش کرد. 

افشای جنایت خانگی

زن جوان شوهرش مصطفی را عامل قتل دخترش معرفی کرد و گفت: شوهرم مصطفی به مواد مخدر شیشه اعتیاد دارد. او چند ساعت قبل از مرگ دخترم، او را کتک زد که نفس دخترم بند آمد. همان موقع می‌خواستم با اورژانس تماس بگیرم اما او مانعم شد و چند دقیقه بعد حال دخترم بهتر شد اما دوباره شروع به گریه کرد و شوهرم او را دوباره کتک زد و موجب مرگش شد. اما وقتی من با اورژانس تماس گرفتم به دروغ گفت دخترم از روی تخت به زمین افتاده است.

بازداشت پدر شیشه‌ای

به دنبال اظهارات زن جوان، شوهرش بازداشت شد اما اتهام قتل فرزندش را نپذیرفت و گفت: قبول دارم دخترم را کتک زدم اما به حدی نبود که موجب مرگش شود.

در حالی که همه مدارک علیه مصطفی بود برای وی کیفرخواست صادر و پرونده‌اش به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا وی از خود دفاع کند.

در دادگاه

در ابتدای جلسه که در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد، مادر قربانی کوچولو در حالی که اشک می‌ریخت و سعی داشت صورتش را با چادر بپوشاند روبه روی قضات ایستاد و گفت: من و همسرم هر ۲ به مواد مخدر معتاد بودیم و با پسرم که حالا ۷سال دارد در خانه‌ای اجاره‌ای در تهران زندگی می‌کردیم اما یک سال قبل خانه‌مان را خالی کردیم و برای زندگی پیش مادرم در شهرستان رفتیم. آن موقع پسرم مهران ۶ ساله بود که چند ماه بعد دخترم مریم متولد شد.

وی ادامه داد: همسرم اصرار داشت شناسنامه مریم را از تهران بگیرد به همین خاطر به همراه پسر و دختر نوزادم به تهران آمد؛ ولی چون مادرم بتازگی فوت شده بود من همانجا ماندم. شوهرم، دختر و پسرم را به خانه مادرش برده بود تا مادرش از آنها نگهداری کند. چند روز بعد شوهرم می‌خواست دنبالم بیاید که در راه بازگشت در قزوین به خاطر حمل مواد مخدر دستگیر شد و به زندان افتاد. من تلاش زیادی کردم تا بعد از ۳ ماه شوهرم از زندان آزاد شد و ما باهم به تهران برگشتیم و چون خانه‌ای نداشتیم برای زندگی به خانه مادرشوهرم رفتیم.

این زن ادامه داد: چند ماه بعد با پس‌اندازی که داشتم توانستم خانه‌ای در پردیس اجاره کنم. ما برای زندگی به آنجا رفتیم و یک ماه بعد توانستم مریم را از مادرشوهرم تحویل بگیرم و به خانه خودم ببرم، ولی شوهرم در خانه اخلاق خوبی نداشت و سر هر موضوعی بچه‌ها را کتک می‌زد. من چندبار سر همین موضوع با او درگیر شدم اما چون مصطفی شیشه مصرف می‌کرد کنترلی بر رفتارش نداشت و خیلی زود از کوره درمی‌رفت.

وی در تشریح قتل نوزادش گفت: آخرین بار شوهرم خواست تا برایش املت درست کنم. در حال آماده کردن غذا بودم که مریم شروع به گریه کرد و شوهرم با سیلی به صورتش زد؛ حتی خون از دهان و بینی دخترم روی دیوار پاشید و نفسش بند آمد. من که شوکه شده بودم هراسان به سمت دخترم دویدم و او را در آغوش گرفتم اما مصطفی عصبانی‌تر شد. او می‌گفت به جای اینکه او را آرام کنم دخترم را در آغوش گرفته‌ام؟ من سعی کردم مصطفی را آرام کنم؛ سپس سراغ دخترم رفتم و دیدم حالش بهتر است. وقتی دخترم آرام شده بود بار دیگر به آشپزخانه رفتم که این بار صدای جیغ گوشخراش مریم را شنیدم.

وقتی به سمت اتاق رفتم دیدم دیگر نفس نمی‌کشد.می‌خواستم با اورژانس تماس بگیرم اما شوهرم اجازه نداد. او می‌گفت حال دخترم بهتر می‌شود ولی وقتی دید مریم دیگر نفس نمی‌کشد اجازه داد با اورژانس تماس بگیرم و به دروغ گفت مریم از روی تخت افتاده ولی آثار ضرب و شتم روی بدن دخترم و همچنین آثار خون روی دیوار حقیقت را روشن کرد.

قاضی گفت: در گزارش پلیس آمده که روی دیوار آثار خون مشاهده شده است. آثار خون متعلق به نوزاد بود؟

که زن جوان با چشمانی اشکبار پاسخ داد: شوهرم با سیلی به صورت دخترم زد که از دهان و بینی‌اش خون روی دیوار پاشیده شد.

وقتی قاضی درباره اعتیاد مصطفی از زن جوان سؤال کرد، این زن با ترسی که در چشمانش موج می‌زد، پاسخ داد: شوهرم سال‌هاست شیشه می‌کشد. او حتی در این سال‌ها مرا هم معتاد کرده بود. من وقتی به شهرستان رفتم و فهمیدم باردارم مواد را کنار گذاشتم. ولی وقتی دوباره همراه همسرم به تهران برگشتیم او مقابل چشمانم مواد کشید و به من هم تعارف کرد.

این زن گفت: من اگرچه طبق قانون نمی‌توانم برای قتل دخترم تقاضای قصاص داشته باشم اما دیه می‌خواهم و برای شوهرم اشد مجازات تقاضا دارم.

ادعای عجیب پدر شیشه‌ای در دادگاه

سپس مصطفی ۵۰ساله در جایگاه متهم ایستاد و قتل نوزادش را انکار کرد. وی گفت: من تعجب می‌کنم که چرا همسرم این حرف‌ها را علیه من مطرح کرده است. من ضربه کشنده‌ای به دخترم نزدم. شاید با پشت دست آرام به صورتش ضربه زده باشم اما ضربه محکمی که موجب مرگ او شود را قبول ندارم.

قاضی عکس‌های خونین نوزاد را که آثار کبودی روی بدن و سر و صورتش نمایان بود به او نشان داد و پرسید: چرا دخترت به این روز افتاده؟

متهم پاسخ عجیبی داد. وی گفت: چند بار وقتی به خانه آمدم متوجه شدم همسرم دخترم را کتک زده است. او می‌گفت مریم اذیت می‌کند و به همین خاطر او را تنبیه کرده است. من به همسرم تذکر دادم و از او خواستم تا دیگر دخترمان را کتک نزند. شاید آثار کبودی به خاطر تنبیه‌های همسرم بوده است.

قاضی گفت: پسر کوچکت در تحقیقات گفته که بارها شاهد کتک زدن مریم از سوی شما بوده است و حتی خود او را هم بارها بشدت کتک زده‌ای. حالا چه دفاعی داری؟

متهم پاسخ داد: پسرم به مادرش وابسته است. او بتازگی دروغگو شده است و برای رضایت مادرش این حرف‌ها را می‌زند. من هرگز او را کتک نزده‌ام.

قاضی پرسید: در تحقیقات به دروغ گفته بودی اعتیاد نداری. اما بعد از بازداشت با آزمایش روشن شده به شیشه معتاد هستی. چه می‌گویی؟

متهم گفت: من اعتیاد ندارم و ۱۸ سال است که مواد مصرف نکرده‌ام.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و پدر شیشه‌ای را به ۱۰سال زندان و پرداخت نصف دیه به همسرش محکوم کردند.

گفت‌وگو با متهم

چند سال است ازدواج کرده‌ای؟

 ۱۰ سال.

چرا نوزاد ۸ماهه را کتک می‌زدی؟

من دخترم را کتک نزدم و آثار کبودی روی جسد به خاطر تنبیه‌های همسرم است.

به نظرت نوزاد نیاز به تنبیه دارد؟

همسرم گاهی خسته می‌شد و به همین خاطر ۲ فرزندم را ادب می‌کرد ولی من مخالف تنبیه بودم و به او تذکر می‌دادم چنین کاری را تکرار نکند.

اگر عامل قتل نوزادت نیستی چرا همسرت از تو شکایت کرده است؟

من واقعاً نمی‌دانم. چون مشکلی با همسرم نداشتم.

چرا به دروغ به اورژانس گفتی نوزاد از روی تخت سقوط کرده است؟

خواستم به همسرم کمک کنم تا گرفتار نشود.

سابقه داری؟

نه.

چرا بعد به دنیا آمدن دخترت به زندان افتادی؟

در ماشینم مقداری مواد مخدر همراه داشتم اما مواد متعلق به خودم نبود.

به چه موادی اعتیاد داری؟

من سال‌ها قبل به شیشه معتاد بودم ولی ۱۸سال است که ترک کرده‌ام. فقط بعضی وقت‌ها که خسته به خانه می‌آمدم شربت متادون می‌خوردم.

می‌دانستی متادون اعتیادآور است؟

نه. فقط برای اینکه انرژی بگیرم آن را مصرف می‌کردم.

همسرت می‌گوید همان شب جنایت هم شیشه کشیده بودی.درست است؟

زنم دروغ می‌گوید. او خودش هم معتاد است.

شغلت چیست؟

من قبلاً تعمیرکار تجهیزات پزشکی بودم اما مدتی بود بیکار شده بودم و با ماشین کار می‌کردم.

چقدر درس خوانده‌ای؟

لیسانس دارم.

از قتل نوزادت پشیمان نیستی؟

من از مرگ دخترم ناراحتم. ولی من باعث مرگش نشدم.

ماده قانونی نیازمند بازنگری

محمد صفایی‌فر، وکیل دادگستری درباره مجازات قانونی پدر در قتل فرزند در گفت‌وگو با «ایران» گفت: درماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی، پدر یا جد پدری در صورت کشتن فرزند از مجازات مرگ در امان است و در این باب ‌بحث‌های فراوانی در دستگاه قضایی، جامعه حقوقی- کیفری و افکار عمومی در جریان آورده است.

وی ادامه داد: امروزه قتل فرزند به دست پدر در حالی رخ می‌دهد که در این زمینه به نوعی با نقص قانون مواجه هستیم. طبق قانون، پدر و جد پدری در صورت قتل فرزند حداکثر به ۱۰ سال حبس محکوم می‌شود و در صورت رضایت مادر این حکم کمتر هم می‌شود.اما متأسفانه این در حالی است که امروزه شاهد جنایت‌ها و کودک‌آزاری‌های زیادی هستیم که عمدتاً به دست پدران معتاد به مواد مخدر رخ می‌دهد. پدرانی که تحت تأثیر مصرف مواد، تعادل روحی ندارند و این قانون نیز مانع مجازات سخت آنهاست. بی‌شک این قانون نیازمند بازنگری است تا شاید کمتر شاهد جنایت‌های دلخراشی باشیم که به دست پدران معتاد رقم می‌خورد.

قتل هولناک همسر خانم دکتر توسط بیمار عاشق

مردی که پس از چند جلسه مشاوره با یک خانم دکتر روانشناس شوهر او را با شلیک گلوله کشته، ادعا کرد که که او کافر بوده است.

رسیدگی به این پرونده از صبح ۹ خرداد ماه سال ۱۴۰۰ به‌دنبال کشته شدن مرد ۴۵ ساله‌ای به نام افشین آغاز شد. شواهد نشان می‌داد این مرد که مهندس بود قصد رفتن به محل کارش را داشته که هدف شلیک یک ناشناس قرار گرفته و در خون غلتید.

بدین ترتیب جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و مأموران برای افشای راز جنایت به تکاپو افتادند. پلیس در نخستین گام از تحقیقات به بازجویی از همسر قربانی به نام مریم که دکتر روانشناس بود پرداخت و به اختلاف‌های دنباله‌دار وی با همسرش پی برد. 

با افشای این ماجرا مأموران به بررسی فهرست مکالمات تلفنی خانم دکتر پرداختند و به تماس‌های مکرر یکی از بیمارانش به نام رامین با وی مشکوک شدند. به این ترتیب رامین ۳۵ ساله که از مراجعان مطب خانم دکتر بود، بازداشت شد و به قتل افشین اعتراف کرد.

​اعتراف به جنایت

رامین گفت: ۸ سال است با همسرم ازدواج کرده‌ام و یک پسر ۷ساله دارم. اما همیشه با همسرم اختلاف داشتم. مدتی بود به افسردگی مبتلا شده بودم. به همین خاطر به پیشنهاد یکی از دوستانم پیش دکتر روانشناس رفتم. من و همسرم چندین جلسه از دکتر روانشناس مشاوره گرفتیم و به این نتیجه رسیدیم که نمی‌توانیم این زندگی را با هم ادامه دهیم. به همین خاطر تصمیم به جدایی گرفتیم. در مدتی که با خانم دکتر مشاوره می‌کردم او همیشه می‌گفت از زندگی‌اش راضی است. اما یک بار حقیقت زندگی‌اش را برایم برملا کرد. او ‌گفت از زندگی‌اش راضی نیست چون همسرش هیچ اعتقاد مذهبی ندارد.

وی ادامه داد: من از حرف‌های خانم دکتر متوجه شدم همسرش کافر است و ریختن خون او حلال است. به همین خاطر به پیشنهاد خانم دکتر تصمیم به قتل شوهرش گرفتم. مریم گفت صبح زود همسرش به محل کار می‌رود. من هم تفنگ و ۳ تیر جنگی تهیه کردم و مقابل خانه‌شان منتظر ماندم و در فرصتی مناسب به افشین شلیک کردم و گریختم. با اعتراف‌های این مرد، خانم دکتر نیز بازداشت شد اما منکر معاونت در قتل شد.

متهم گفت: رامین یکی از مراجعان به مطب روانشناسی من بود. وقتی یک بار با او درددل کردم و گفتم شوهرم اعتقاد مذهبی ندارد و مرا نیز همیشه به خاطر اعتقادات مذهبی‌ام مورد تمسخر قرار می‌دهد خودش تصمیم به قتل شوهرم گرفت و من از این تصمیم بی‌اطلاع  بودم.

پسر ۲۰ ساله و دختر ۱۰ساله قربانی نیز تأیید کردند پدرشان مرد بدخلقی بوده و با آنها رفتار خوبی نداشته است. آنها اعلام گذشت کردند و گفتند به قاتل پدرشان رضایت می‌دهند. 

افشای رابطه پنهانی

در این میان فاش شد خانم دکتر با مرد جوانی به نام سعید رابطه پنهانی داشته است.

این زن گفت: من و افشین رابطه خوبی با هم نداشتیم. به همین خاطر شرعی از هم جدا شده بودیم و من صیغه یک مرد به نام سعید بودم.

به این ترتیب برای رامین به اتهام قتل و خرید سلاح جنگی و برای مریم به اتهام رابطه پنهانی با مرد غریبه کیفرخواست صادر و پرونده‌شان برای رسیدگی به شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه

در ابتدای جلسه دو فرزند قربانی اعلام گذشت کردند و گفتند: پدرمان مرد بداخلاقی بود. به همین خاطر پدر و مادرمان رابطه خوبی با هم نداشتند و جدا از هم زندگی می‌کردند.

سپس رامین در جایگاه متهم ایستاد.

وی گفت: وقتی حرف‌های خانم دکتر را درباره شوهرش شنیدم و فهمیدم او کافر است، تصمیم به قتل او گرفتم. قبول دارم مریم مستقیم به من نگفته بود که شوهرش را بکشم اما با حرف‌هایی که درباره رفتار شوهرش زده بود تصمیم به قتل گرفتم. من از قتل پشیمان نیستم چون افشین مستحق مرگ بوده است.

سپس خانم روانشناس که با قرار وثیقه آزاد بود به دفاع ایستاد و گفت: من و افشین قانونی از هم جدا نشده بودیم. به همین خاطر اسم او در شناسنامه‌ام بود اما شرعی از هم جدا شده بودیم و هیچ رابطه‌ای با هم نداشتیم. به همین خاطر صیغه مردی به نام سعید شده بودم. من جرمی مرتکب نشده‌ام.

با این ادعا، قضات دادگاه ادامه جلسه را برای تکمیل تحقیقات به بعد موکول کردند.

راز قتل ناخواسته برادر بد اخلاق

مرد جوان که برادر کوچکش را به خاطر بداخلاقی با خانواده‌اش کشته و راز قتل را پنهان نگه داشته بود در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه می‌شود.

رسیدگی به این پرونده از اواخر سال ۱۴۰۰ آغاز شد. بدین ترتیب که مرد ۵۰ ساله‌ای به نام ایرج به پلیس آگاهی تهران رفت و از جنایتی که ۶ ماه قبل رقم زده بود، پرده برداشت.

در این ۶ ماه آرام و قرار ندارم و عذاب وجدان رهایم نمی‌کند. به همین خاطر آمده‌ام تا اعتراف کنم.

 وی در تشریح قتل برادرش گفت: برادر کوچکم سهراب که ۴۴ سال داشت مرد بداخلاقی بود و همیشه با همسر و ۲ دخترش بدخلقی می‌کرد.

زن برادرم چند بار از من کمک خواست و می‌گفت برادرم را نصیحت کنم تا دست از بدرفتاری بردارد. اما گوش سهراب بدهکار نبود و به حرف‌های من اهمیتی نمی‌داد. آخرین بار وقتی به خانه آنها رفته بودم تا با سهراب صحبت کنم، او عصبانی شد و دعوا میان ما بالا گرفت. او می‌گفت این موضوع خانوادگی است و ارتباطی به من ندارد. سهراب در اوج خشم به سمت من حمله‌ور شد و همسرش که شاهد ماجرا بود میله‌ای را از روی زمین برداشت و به سمت برادرم پرتاب کرد. میله به سر برادرم برخورد کرد.

سهراب که عصبانی شده بود می‌خواست همسرش را کتک بزند که مانع او شدم. من دستانم را دور گردن سهراب حلقه کردم و وقتی به خودم آمدم که برادرم مرده بود.

وی ادامه داد: مادر و زن داداشم که می‌دانستند من قصد کشتن او را نداشته‌ام سکوت کردند تا راز قتل پنهان باقی بماند. به همین خاطر من جسد برادرم را در صندوق عقب ماشین گذاشتم و به همراه آنها به یکی از روستاهای غرب تهران که محل تولدم بود، بردم. من به کمک اهالی روستا جسد برادرم را در غسالخانه غسل دادیم و دفن کردیم. من به دروغ به اهالی روستا گفتم برادرم تصادف کرده است. اما بعد از این ماجرا در این مدت عذاب وجدان رهایم نمی‌کند. به همین خاطر تصمیم گرفتم حقیقت را بگویم.

 به‌ دنبال اعترافات این مرد و برای بررسی صحت ادعای وی دستور نبش قبر صادر شد و پزشکی قانونی علت مرگ را خفگی اعلام کرد.

ایرج در ادامه تحقیقات گفت: باور کنید من قصد کشتن برادرم را نداشتم. من به خانه آنها رفته بودم تا او را نصیحت کنم. می‌خواستم زندگی بهتری داشته باشد اما او به یکباره عصبانی شد و به سمت من حمله کرد. من پشیمان هستم و حاضرم دیه برادرم را به فرزندان صغیر او بپردازم.

همسر قربانی نیز گفت: برادرشوهرم برای وساطت به خانه‌مان آمده بود اما شوهرم به سمت او حمله کرد. من که ترسیده بودم میله‌ای را به سمت شوهرم پرتاب کردم اما میله ناخواسته به سر او برخورد کرد.همان موقع شوهرم که عصبانی بود به سمت من حمله‌ور شد. او می‌خواست مرا بزند که برادرشوهرم مانع او شد.

به این ترتیب برای ایرج کیفرخواست صادر و پرونده‌اش با صدور کیفرخواست به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در این میان مادر ایرج اعلام گذشت کرد و رئیس قوه قضائیه نیز پس از بررسی پرونده، از طرف ۲ فرزند صغیر قربانی درخواست دیه را مطرح کرد.

قرار است این مرد بزودی از جنبه عمومی جرم در دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کند. همسر قربانی نیز به اتهام ضربات غیرمنتهی به فوت از خود باید دفاع کند.