داریوش مهرجویی | قتل هولناک مهرجویی و همسرش
خاطره داریوش مهرجویی از سیلی خوردن بی خبر بیتا فرهی و اشک های خسرو شکیبایی
خاطره داریوش مهرجویی از سکانس سیلی زدن خسرو شکیبایی به بیتا فرهی در فیلم سینمایی مهرجویی گفت: بهترین کار این بود که به بیتا فرهی نگوییم که خسرو میخواهد بزندش، چون ناخودآگاه گارد میگرفت و این روی بازیاش اثر میگذاشت.این را به خسرو گفتم و توضیح دادم که یک سیلی بیشتر نیست دیگر، حالا بعداً خودمان یکجوری توجیهش میکنیم! این پلان را در یک برداشت گرفتیم و بعدش دیدم خسرو رفته یک گوشه و دارد زارزار گریه میکند، از بس که وجدانش ناراحت شده بود و بیتا هم همینقدر شوکه بود. ولی پلان خیلی خوب از آب درآمد! البته من ته دلم بابت این حقهبازی شرمگین بودم، ولی چارهای نبود.جبر هنر خِرم را گرفته بود! اگر بیتا خبر داشت قرار است سیلی بخورد محال بود بتواند این حیرت و جا خوردن را در بازیاش به این خوبی اجرا کند. منبع: viral vids
قتل فجیع داریوش مهرجویی و همسرش همه را شوکه کرد.داریوش مهرجویی و همسرش در منزل شخصی و شبانه کشته شدند.داریوش مهرجویی با مدرک فلسفه از آمریکا و یکی از کارگردانان بزرگ سینمای ایران بود.داریوش مهرجویی و همسرش به دست یک باغبان آشنا و همدستی چندنفر دیگر به قتل رسید.متهمین به قتل داریوش مهرجویی (dariush mehrjooi) دستگیر شدند.
لحظه سیلی خوردن ناغافل بیتا فرهی در هامون داریوش مهرجویی
ادعای عجیب افخمی درباره قاتل داریوش مهرجویی
بهروز افخمی در تلویزیون ادعای عجیب و کاراگاهی اش را درباره قتل داریوش مهرجویی بیان کرد
سخنان تلخ رفیق بزرگ داریوش مهرجویی
مسعود کیمیایی مهمان ویژه کنسرت نمایش «قصه ترانههای ماندگار» بود که از لحظه ورود به سالن مورد توجه و استقبال مخاطبان و در پایان اجرا نیز به مدت طولانی مورد تشویق افراد حاضر در سالن قرار گرفت. او پس از پایان اجرا در سخنانی کوتاه گفت: روزهای سختی را پشت سر میگذاریم و من این روزها بسیار غمگینم. هر جا میروم داریوش مهرجویی با من است، هر جا میروم با من میآید. ما همیشه دستهایمان در دست هم بود و کار میکردیم، حالا نمیدانم چه کنم. طی چندماه اخیر چند تن از نزدیکترین دوستانم همچون احمدرضا احمدی، ابراهیم گلستان و داریوش مهرجویی را از دست دادم و برای داریوش بسیار بسیار غمگینم.
تصاویر دیده نشده از داریوش مهرجویی
پستچی که در حقیقت چهارمین اثر داریوش مهرجویی به شمار می آید، در زمان خود جز موفقترین ساخته های این کارگردان در محافل جهانی بود. فیلمی که مهرجویی ۵۱ سال قبل آن را ساخت. در ادامه تصاویری از حضور داریوش مهرجویی در پشت صحنه فیلم پستچی در مازندران که مربوط به ۵۱ سال قبل است را مشاهده می کنید.
تصویر جدید مزار داریوش مهرجویی
استوری جدید شبنم مقدم از مزار زنده یاد داریوش مهرجویی که به تازگی منتشر کرده است.
تصویر نصب سنگ عرفی بهشت زهرا بر قبر مهرجویی
تصویر تلخ از قبر داریوش مهرجویی و همسرش
تصاویر لوازم سرقت شده از خانه داریوش مهرجویی
مغز متفکر قتل داریوش مهرجویی کیست؟راز آب دهان و خون دستشویی
حدودا ۲۵ سال دارد. او همان فردی است که در خبرها به «باغبان» مهرجویی معروف شده است. قد نسبتا کوتاه و موهای بلندی دارد؛ که البته همین موی بلند در صحنه جرم کار دستش داده است و از قضا یکی از اولین سرنخهای بدست آمده از عامل قتل است.
سه نفر دیگر را همین باغبان برای این جنایت دور هم جمع کرده است. همدستانش، کریم صدایش میکنند. از هرکدامشان هر سوالی میپرسی در نهایت همه جوابها به کریم ختم میشود. گویی سه نفر دیگر هیچ اراده و اختیاری از خود نداشتند و کریم مغز متفکر آنهاست!
کریم سالها باغبان مرحوم مهرجویی و امین او بوده و به دلیل برخی اختلافات مالی و کاری، رابطه اش با خانواده مهرجویی تیره شده است. همان اوایل بازداشت پس از مواجهه با سایر همدستان و اسناد و شواهد متقن بدست آمده، اقرار کرده و داستان جنایت را با جزئیات برای بازپرس پرونده و ضابطان شرح داده است و پای اعترافاتش را هم انگشت زده است. اما در چند نوبت بعدی، تلاش میکند با دادن اطلاعات غلط در مسیر تحقیقات انحراف ایجاد کند. کریم یک بار نیز در بازداشتگاه اقدام به خودکشی میکند که با هشیاری ماموران، ناکام میماند.
کریم همان فردی است که هفته قبل از حادثه به همراه سه نفر دیگر به ویلای مرحوم مهرجویی رفته و همسرش را تهدید کرده بودند. آن روز سایه کریم بر روی در ورودی خانه میافتد و موهای بلند او هم نشانه خوبی برای شناسایی اوست. به گفته یکی دیگر از همدستان کریم که در قتل نیز همدست او بوده، آن شب کریم با عوض کردن صدای خود، با تهدید از همسر مهرجویی میخواهد که در را باز کند. مرحوم محمدیفر هم این تهدید را با تهدید تماس با پلیس پاسخ میدهد و آنشب در نهایت فرار میکنند.
کریم اما دست بردار نبود. از همان روز برنامهریزی میکند تا در فرصت بعدی نقشه قتل را پیاده کند. شب حادثه این بار کریم نقشه دیگری طراحی می کند.
بعدازظهر روز حادثه هماهنگی کریم با سه نفر دیگر آغاز می شود. محل قرار پشت دیوار ویلای مهرجویی است. حوالی ۸ شب هر چهار نفر آماده هستند. این بار به دو گروه دو نفره تقسیم میشوند؛ کریم و "میر ویس" برای کشتن داریوش مهرجویی و "اسکندر" و "داوود" هم برای همسر مهرجویی.
داوود" برادر کوچکتر میر ویس است. خودش میگوید کریم او را برای این جنایت تحریک و دعوت کرده است. اما نمیداند برای چه انگیزهای! میگوید قرار بود هرچیزی سرقت کردند بین خودشان تقسیم کنند.
نفر چهارم "اسکندر" است. او هم همسنوسال داوود است. اسکندر هنوز گیج و گنگ است و گویی نمیداند چه اتفاقی افتاده و اصلا نمیداند در قتل چه کسانی مشارکت داشته! میگوید بعد از جنایت، برگشته به محل سکونتش و صبح روز بعد هم سر کار رفته!
اسکندر اینطور روایت میکند: «ما رفتیم از در آشپزخانه وارد شدیم؛ خانم در آشپزخانه و پشت به در نشسته بود و مشغول کشیدن سیگار بود. آرام در را باز کردیم و وارد شدیم.آقای مهرجویی هم روی مبل داشت تلویزیون نگاه میکرد. خانم با دیدن ما ترسید و به سمت اتاق خواب فرار کرد. سعی کرد در را ببندد اما با زور وارد اتاق شدیم. با پارچه و شلواری که همانجا بود دست و دهن خانم را بستیم.»
داوود میگوید من سر خانم را نگه داشتم و اسکندر دو ضربه کشویی چپ و راست محکم و عمیق به ناحیه جلوی گردن همسر مرحومه وارد کرد. و همان دو ضربه تقریبا کار را تمام کرده بود. ضربات آنقدر شدید بوده که دست داوود که سر و گردن مقتوله را نگهداشته بود، مجروح میشود.
داوود میگوید بعد از ضربات اسکندر دید که دستش بریده و خون شدیدی می آید. برای همین دستش را در دستشویی همانجا میشوید و همین سرنخ برای اثبات او کافی است! رد خون داوود روی شیر آب و ظرفشویی باقی ماند و از چشم ماموران هم پنهان نماند.
همزمان با حمله اسکندر و داوود به مرحومه محمدیفر، کریم و میر ویس هم به سراغ مهرجویی میروند و ابتدا با چوب درخت آلبالو که از حیاط ویلای مهرجویی برداشته بودند چند ضربه به سر مرحوم میزنند و بعد هم با کمک کریم و با یک چاقوی دسته سفید حدود ۳۰ سانتیمتری، آن صحنه دلخراش را رقم زدند. بعدا کریم که برای اطمینان از تمام شدن کار همسر مهرجویی به اتاق محل قتل همسر میرود، چند ضربه دیگر هم به گردن او وارد میکند.
میر ویس به دلیل مشکل مادرزادی در ناحیه دهان، سخت صحبت میکند؛ اما با جزئیات همه چیز را تعریف میکند. میگوید ۴ ضربه با چوب زدم و ۴ ضربه هم با چاقو. وقتی میپرسم نقش کریم در کشتن مهرجویی چه بود، میگوید فقط دستهای آقا را گرفته بود.
مرور اظهارات داوود و اسکندر هم نشان میدهد که کریم مغز متفکر این جنایت بوده و سعی کرده خودش کمترین نقش عملی را در این جنایت داشته باشد. به همین دلیل کار با وی کمی سختتر از سه نفر دیگر است.
به غیر از مو و بزاق دهان کریم، یک نشانه دیگر هم موید حضور اوست.وحیده محمدیفر زمانی که قاتلان وارد منزل آنها میشوند پیامی با مضمون (کریم اومد تو خونمون تتتتت) را برای دخترش تایپ میکند، اما فرصتی برای ارسال آن پیدا نمیکند و این پیام در حافظه گوشی وی باقی میماند که پس از کشف تلفن همراه از یکی از متهمان و بازگشایی قفل آن توسط پلیس به دست آمده است.
یکی از کارشناسان پرونده از تطبیق DNA متهم اصلی - کریم - میگوید؛ کریم در صحنه جرم هم چند تار مو از خود به جا گذاشته و هم بزاق دهانش را..! میگوید موی من مربوط به زمانی است که در خانه کار میکردم (در حالی که او اصلا به داخل خانه رفت و آمدی نداشته) و موی پیدا شده هم موی تازه است. در مورد بزاق اما یادش نمیآید که در کدام گوشه منزل آب دهان پرتاب کرده است!
کریم در گوشهای نشسته و یک به یک همدستانش را زیر نظر دارد. میر ویس میگوید در یک فرصتی که با کریم رو در رو شده، کریم به او با اشاره فهمانده است که سکوت کند و حرفی نزند.
حالا روز بازسازی صحنه قتل داریوش مهرجویی است|فیلم حاوی گفتار و صحنه های دلخراش