خودکشی | خودکشی
راز خودکشی یا قتل تلخ نوعروس تهرانی تنها ۳۵ روز بعد از ازدواج
خودکشی یک نوعروس تهرانی ۳۵ روز بعد از ازدواج علت چه بود؟
خودکشی آمار به نسبت بالایی دارد.خودکشی یک نوع رفتار اشتباه است.خودکشی بیشتر در پی ابتلا به افسردگی رخ می دهد.خودکشی می تواند یک نوع اعتراض به حساب آید.جزئیات خودکشی و سقوط یک دختر را بخوانید.
خودکشی هولناک نو عروس تهرانی
زن جوان بعد از ۳۵ روز زندگی مشترک، خود را از پشتبام ساختمان پنج طبقه محل زندگیاش در تهران به پایین انداخت و به زندگیاش پایان داد.
زن جوان بعد از ۳۵ روز زندگی مشترک، خود را از پشتبام ساختمان پنج طبقه محل زندگیاش در تهران به پایین انداخت و به زندگیاش پایان داد.
ساعت ۲۱ سهشنبه بیستوسوم آبان امسال ساکنان ساختمانی پنج طبقه در محله تهراننو در خانههایشان بودند که صدای سقوط شنیدند.
وقتی از پنجره به بیرون نگاه انداختند زنی را دیدند که در حیاط ساختمان افتاده است. همسایهها خودشان را به حیاط رسانده و با نوعروسی روبهرو شدند که ساکن طبقه سوم ساختمان بود. سراغ همسرش رفتند اما او در خانه نبود.
بعد با پلیس و اورژانس تماس گرفتند. نیروهای امدادی زن مصدوم را به بیمارستان رساندند اما او بهدلیل شدت صدمات فوت شد. ماموران به تحقیق از همسایهها پرداختند و مشخص شد پیش از مرگ این زن ۳۵ساله صدای مشاجره او را از خانهاش شنیدند و تصور میکنند او تلفنی در حال مشاجره با شوهرش بوده، چراکه چند روز پیش هم دعوای آن دو را دیدند.
با حضور شوهرش در محل حادثه ماموران از او تحقیق کردند که گفت: سالها قبل با زنی ازدواج کردم اما بهدلیل اختلافهایی که با هم داشتیم از او جدا شدم. مدتی قبل هم با همسر فعلیام آشنا شدم و ازدواج کردیم.
از او ۱۰سالی بزرگتر بودم و شرایط زندگیام را میدانست. ما ۳۵ روز قبل ازدواج کردیم اما دچار اختلافهایی شده و او با من جروبحث میکرد و از این ازدواج پشیمان شده بود. صبح امروز به محل کارم رفتم، عصر کمی تلفنی جروبحث کردیم، شب با تماس همسایهها متوجه ماجرا شده و خودم را به خانه رساندم که او فوت شده بود.
ماموران از خانه این زوج دستنوشتهای یافتند که نوعروس در آن نوشته بود که این شرایط زندگی با چیزی که انتظارش را داشته فرق کرده و بهسختی برایش میگذرد و طاقت این همه سختی را ندارد و به زندگیاش پایان میدهد.
محسن اختیاری، بازپرس شعبه اول دادسرای جنایی تهران با تایید این خبر به جامجم گفت: ماموران با دستور قضایی به بازبینی فیلم دوربین مداربسته ساختمان پرداختند که معلوم شد زن جوان ساعت ۲۰و۳۰دقیقه به بهانه اینکه میخواهد وسایل در پشتبام بگذارد کلید را از مدیر ساختمان گرفته و بالای پشتبام رفته و ۳۰ دقیقه بعد از آنجا به پایین سقوط کرده و به زندگیاش پایان داده است.
خودکشی یک مرد در متروی تهران + جزئیات
خبر خودکشی مرد جوانی در محله اشرفی اصفهانی به کلانتری ۱۴۰ باغ فیض مخابره شد که در آن اعلام کرده بودند مرد جوانی به قصد خودکشی خودش را جلوی یکی از قطار های مترو در ایستگاه اشرفی اصفهانی پرتاب کرده است.
در این خبر آمده است بنابر گزارشات رسیده این مرد ۴۴ ساله که هویت مشخصی دارد در ساعات ابتدایی روز خودش را جلوی قطار مترو انداخته و به کام مرگ فرو رفته است.
بنابر این گزارش جسد متوفی برای بررسی های بیشتر به پزشکی قانونی انتقال داده شد و تحقیقات در خصوص این پرونده خودکشی در دستور کار تیم دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت
خودکشی تلخ یک دختر کرجی
در اقدامی هولناک و تکان دهنده دختر جوانی از پل حصارک کرج خودش را پایین انداخت.
خودکشی یک دختر در بابلسر
امروز یک دختر ۱۵ ساله در بابلسر قصد خودکشی از روی پل را داشت اما یک شهروند به شکلی که در ویدئوی زیر میبینید، او را نجات داد
لحظه وحشتناک سقوط مردی از طبقه چهاردهم
سقوط آزاد این فرد از طبقه چهاردم که تحت تاثیر مواد روان گردان قرار گرفته بود.
اظهارات تکاندهنده دختر 16 سالهای که قصد خودکشی داشت
دختر 16 ساله قصد داشت همراه دوستش خودکشی کند اما در لحظه آخر پشیمان شد.
اعتمادآنلاین | هنگامی که من و دوستم به قصد خودکشی از پل عابر پیاده آویزان شدیم، در یک لحظه به خودم آمدم و از این تصمیم احمقانه پشیمان شدم اما دیگر کاری از دستم برنمیآمد. برخی رانندگان و رهگذران با دیدن این صحنه، فریاد می زدند و من هم در حالی که دیگر دستانم توانی نداشتند، از شدت ترس و وحشت جیغ میکشیدم تا اینکه ...
به گزارش روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات دختر 16 ساله ای است که با تصمیمی هیجانی و اشتباه به همراه یکی دیگر از دوستانش، قصد داشت با خودکشی، به زندگی خود پایان دهد اما در آخرین لحظه و با حضور به موقع عوامل انتظامی کلانتری نجفی مشهد در بالای پل عابر پیاده بولوار وکیل آباد، از مرگ حتمی نجات یافتند.
این دختر نوجوان که بعد از خودکشی نافرجام به کلانتری منتقل شده بود، در حالی که واکنش های رفتاری غیرعادی داشت و احتمالا تحت تاثیر توهمات ناشی از مصرف مواد مخدر قرار گرفته بود درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی گفت: در یکی از شهرک های حاشیه شهر مشهد به دنیا آمدم و تا کلاس دوم راهنمایی درس خواندم اما پدرم مردی معتاد بود که هیچ اهمیتی به خانواده اش نمی داد. در حالی که من دوست داشتم در سن نوجوانی آزاد باشم و با دوستانم به تفریح و خوش گذرانی بپردازم. شب ها را در کنار آن ها باشم و هر طوری که به من خوش می گذرد زندگی کنم ولی مادرم همواره مانع خواسته های من می شد و اجازه هیچ کاری را نمی داد حتی نمی گذاشت اندکی آرایش کنم تا زیباتر شوم! وقتی برخی از دوستانم را می دیدم که در فضاهای مجازی با پسران ارتباط دارند من هم مخفیانه اینترنت می خریدم و در شبکه های مختلف اجتماعی به دیگران پیام می دادم. به همین دلیل هم در کلاس دوم راهنمایی ترک تحصیل کردم تا وقت بیشتری برای خوش گذرانی با دوستانم داشته باشم!
رفتارهای خانواده ام برای جلوگیری از خواسته ها و علایق من موجب شد تا به دختری عصبی و خشمگین تبدیل شوم تا جایی که دیگر قرص های اعصاب و روان مصرف می کردم. در این میان «مهستی» (دختری که با هم دست به خودکشی زدیم) نیز وضعیت مشابه من را داشت و ما با یکدیگر دوستانی صمیمی بودیم. حتی چند بار در کنار هم با تیغ خودزنی کردیم تا به دیگران بفهمانیم که ما از «مرگ» ترسی نداریم! خلاصه در همین حال خواهر بزرگ ترم ازدواج کرد ولی در دوران نامزدی به طور ناخواسته باردار شد که همین ماجرا هم بالاخره به طلاق انجامید و او به خانه ما بازگشت اما مادرم دیگر به او کاری نداشت. خواهرم آزادانه می توانست آرایش کند و به هر جایی که دوست دارد، برود! در این شرایط من حسرت آزادی های خواهرم را می خوردم و دوست داشتم مانند او آزاد باشم. برای رسیدن به این خواسته ها، بیشتر در فضاهای مجازی پرسه می زدم و با چند پسر جوان ارتباط داشتم تا شاید با یکی از آن ها ازدواج کنم ولی آن ها فقط مرا بازیچه هوسرانی های خودشان قرار داده بودند و هرکدام به بهانه این که با پسر دیگری ارتباط دارم بعد از مدتی مرا ترک می کردند! این مسائل در روحیه من تاثیر می گذاشت به گونه ای که دیگر به دختری رنجور و افسرده تبدیل شده بودم. از سوی دیگر هم مدام با مادرم درگیری داشتم و به طور پنهانی کارهایی را انجام می دادم که به آن علاقه مند بودم. گاهی هم به همراه «مهستی» مواد مخدر را تجربه می کردیم و من به دلیل همین ناراحتی های عصبی لرزش دست گرفتم! و حتی به طور غیرعادی پاهایم نیز می لرزیدند! بالاخره دیگر نتوانستم این وضعیت را تحمل کنم و در آخرین تماس تلفنی با «مهستی» به او پیشنهاد خودکشی دادم.
«مهستی» هم که اوضاعی بهتر از من نداشت، قبول کرد و با هم به سمت بولوار وکیل آباد به راه افتادیم. قبل از آن مقداری مواد مخدر مصرف کرده بودیم ولی زمانی که از بالای پل عابر پیاده آویزان شدیم، ترافیک سنگینی در بولوار به وجود آمد. برخی از رانندگان و رهگذران فریاد می کشیدند تا دستانمان را رها نکنیم. دلهره وحشتناکی به راه افتاده بود که در یک لحظه من از مرگ ترسیدم. با جیغ و فریاد گریه می کردم. دستانم سست شده بود و توان نگهداری پیکرم را نداشتند. تصمیم احمقانه ام را خیلی بر اثر هیجان گرفته بودم و حالا می دانستم که چه اشتباه بزرگی را مرتکب شده ام. حدود 40 دقیقه آویزان بودیم که نیروهای انتظامی و امدادی از راه رسیدند و ما را نجات دادند حالا هم خیلی خوشحالم که زنده ماندیم و ...
دختران نوجوان در حالی با تلاش های مشاور کلانتری تحویل خانواده هایشان شدند که با دستور سرهنگ مهدی کسروی (رئیس کلانتری نجفی) بررسی های کارشناسی و روان شناختی و جلسات مشاوره خانوادگی برای دختران مذکور و خانواده های آنان در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی برگزار شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
دیدگاه تان را بنویسید