شب عادل، روز عادل هم دارد!
٩٠ که روحش در آسمان فوتبال ایران موج مىزد، برنده شد! الکلاسیکو، بهانه خوبى به دست داد! عادل هم منتظر همین تکفرصتهاى نوآورانه بود! مجال را از دست نداد! سنجیدنى کامل عیار در کار بود.
به گزارش خانه فوتبال، مهمتر از بازىهاى پنهان و آشکار میان استقلال و استراماچونى- که صف طولانى هواداران استقلال را یک دلهتر مىکند- دیشب به جایى رسیدیم که همه ماههاى اخیر، در انتظارش بودیم!
مسابقه عادل فردوسىپور و حریف این روزهایش که هیچگاه از هیچ بابت حریف عادل نبود ولى هیچگاه، رقیب او نیز محسوب نشد! حریفى خودخوانده! رقیبى، خودساخته! خیلى چغر و خیلى هم بدبدن که پشتش به کوه ابوقبیس هم بود! قبل از شروع ۲ بر صفر جلو!
حتى اگر بگوییم هواداران پیروزى عادل- و نه طرفداران خودش- چند برابر بودند، باز هم حق مطلب را ادا نکردهایم!
٩٠ که روحش در آسمان فوتبال ایران موج مىزد، برنده شد! الکلاسیکو، بهانه خوبى به دست داد! عادل هم منتظر همین تکفرصتهاى نوآورانه بود! مجال را از دست نداد! سنجیدنى کامل عیار در کار بود! سنجش در همه وجوه! سنجش در تمام زمینهها!
بحث این نیست که عادل این است! بحث این نیست که چه مىکند این عادل فردوسىپور! ما رسیدیم به نکته اصلى! و آنها هم، حتى با انکار نیز، چارهاى جز قبول حقیقت (که برتر است از واقعیت) ندارند: ... مىتوان مردمپذیر بود! مىتوان مردمپسندتر شد!
شما راست مىگویید، حق با ایشان است
بگذارید خیالتان را راحت کنم: ... حق با همه است! هم باید حق را به استراماچونى داد که حالا خودش هم نمىداند به دنبال چیست! که حالا، به دلخواه طرفهاى خودش و با برگ آنها، بازى مىکند! و هم باید حق را به کسانى داد که نامیرشان دانستیم ولى خیلى هم خوب قادرند که اوضاع را به دلخواهشان دگرگون کنند! بدون کیش دادن، استراماچونى را مات کردند! مات و پات! پات و مات! کیشش را بعداً اعلام خواهند کرد یا هیچگاه!
مرد زرنگ ایتالیایى، کلاه بزرگى به سر دارد! کلاهى که در شهر رُم بر سرش گذاردند! حالا او باید هم چوب را بخورد، فلک شود و هم پیاز را که نوش جان کند! استراماچونى، یواش-یواش مىفهمد چرا مىگویند: هنر نزد ایرانیان است و بس! و راستى یک نکته دیگر:
... معاون ورزشى استقلال، از چه روزى، با چه حکمى و امضاى کدام شخص منصوب شد؟ مشاور مدیرعامل باشى و سپس معاون ورزشى شوى! آى که مدیریت چقدر شیرین است!
استقلال، براى شکست دادن ماشینسازى چیزى کم ندارد! حتى اگر استراماچونى را، ولى نه، جاى خالى آقاى فتحى به شدت توى ذوق مىزند. فتحى باید برگردد!
پرسپولیس در شهر جم
همه بازىها سخت است ولى بازى پرسپولیس در شهر جم، نه یک کمى که خیلى زیاد هم سختتر است! ویروس باختهاى مکرر تیم پارس جنوبى، معلوم شده از کجا نفوذ کرده و همین، کار را براى کالدرون که سرش درد مىکند براى دعوا کردن-، چون یک مربى است از جنس استراماچونى و از جنس برانکو و از قماش امیر قلعهنویى و یحیى گلمحمدى- سخت مىکند!
پارس جنوبى، فهمید چرا مىبازد و لابد امروز نمىبازد!
ترمز کردن یحیى، گاز دادن امیر
شهرخودرو، یواش-یواش دارد سرعت جا ماندنش را زیاد مىکند! یحیى، از روزى که دو هوایى شد- در واقع او را دو هوایى کردند- دیگر یحیى همیشگى نبود! در نتیجه، شهرخودرو هم بفهمى، نفهمى با پدیده فرق دارد! همان فرقى که «ابومسلم» با تمام تیمهاى مثلاً جانشین خود دارد! تیم یحیى تا ردیف پنجم پایین آمده و پتانسیل لیز خوردن بیشترى را هم دارد! اینکه تا کجا، خدا مىداند! شهرخودرو، لغزیدن را تجربه مىکند و این البته از ارزشهاى «گلمحمدى» چیزى کم نمىکند!
و، اما امیر؟ سپاهان دو بازیکن درجه اول در تیم امید دارد، امیر با این دو چه خواهد کرد؟ فقط به سپاهان مىاندیشد یا هواى تیم امید را بیشتر مىپاید؟
امیر، یک ریسک «امیرانه» هم خواهد کرد: آوردن پژمان منتظرى! استراماچونى جاى امیر بود، چهکار مىکرد؟
در تبریز، تراکتور را چگونه تحویل خواهند گرفت؟ ساکت الهامى، براى ساختن تیمى که دنیزلى را خراب کرد، چهکار مىکند با مهدى تارتار که معرف همه هست!
دیدگاه تان را بنویسید