محمود احمدی نژاد برای انتخابات 1400 برنامه ریزی دقیق کرده+جزئیات مهم
احمد خورشیدی گفت: احمدینژاد برای انتخابات ۱۴۰۰ طرح عبور از سنگلاخ را در دستور کار قرار داده است.
به گزارش سایت خبرآزاد احمد خورشیدی پدر داماد محمود احمدینژاد میگوید احمدینژاد برای انتخابات ۱۴۰۰ برنامه قطعی دارد و اگر بیاید حدود ۳۷ تا ۴۰ میلیون رای خواهد آورد و در برنامه خود، طرح عبور از سنگلاخ را در دستور کار قرار داده است.
وی همچنین میگوید حمید بقایی و اسفندیار رحیم مشایی عفو خوردند اما فکر نمیکند در کنار احمدینژاد باشند. او همچنین درباره جدایی داوری هم ادعا میکند که او برای دستگاه امنیتی کار میکند و با توجه به پروندههایی که دارد دست به تخریب احمدینژاد میزند.
خورشیدی همچنین با طرح ادعاهایی دربارهی لاریجانیها میگوید «اگر میخواهیم مشکلات کشور بهبود پیدا کند علی و برادرش صادق را باید محاکمه کرد!».
بخشهایی از گفتگو را در زیر می خوانید:
طرح احمدینژاد برای ۱۴۰۰ عبور از سنگلاخ است
احمدینژاد لشگر یک نفره است
جریان انحرافی را فرد منحرفی مثل هاشمی گفت
داوری برای دستگاههای امنیتی کار میکند
احمدینژاد بیاید ۳۷ تا ۴۰ میلیون رای میآورد
موضع احمدینژاد درباره حوادث آبان و سقوط هواپیمای اوکراینی: حکومت را مقصر میداند
رهبری به احمدینژاد گفت: «تمام سخنرانیهای تو را گوش میدهم»
جبران خون آبان ۹۸ با کرامالکاتبین است.
محمود احمدینژاد اخیرا در دیدار با جمعی از مردم استان کرمان گفت:اوّلین اصل در مقام اداره کشور این است که باید معلوم باشد در عرصه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع چه کسی تصمیمگیر است و مسئولیت تصمیمات نیز با کیست؟ و الّا تجربه نشان داده است که بهترین طرحها هم از مسیر مجلسی با این کیفیت و این نظام تصمیمگیری، راه به جایی نمیبرد.
بنا به روایت سایت نزدیک به رئیس جمهوری سابق، احمدی نژاد با اشاره به سنگ اندازیهای صورت گرفته در مسیر پرداخت یارانه به مردم گفت: در بحث یارانهها، قانونی را تصویب کردند که هر کسی میخواست آن را اجرا کند، هم خودش و هم کشور زمین میخورد زیرا همه راهها را بسته بودند، در حالی که در قانون قبل از آن، دولت از اختیار کامل و مسئولیت اندک برخوردار بود امّا مجلس، مسئولیت دولت را صد در صد و اختیاراتش را نزدیک صفر کرد! من به ناچار برای رهبری نوشتم که این مصوبه اجرا شدنی نیست و دولت قادر به اجرای آن نیست.
رئیس دولت نهم و دهم به اظهارات مخالفان دولتهای نهم و دهم در جلسات خصوصی اشاره کرد و گفت: آنها میگفتند اگر احمدینژاد یارانهها را اجرا کند، آراء او به شدت افزایش مییابد! بنابراین قانون را به گونهای نوشتند که نشود آن را اجرا کرد، اما رهبری دستور دادند و دوباره وارد مباحثات شدیم و ۱۲ بند حداقلی، برای اجرا آماده شد و ما آن را اجرا کردیم و بعد هم از زمین و زمان بر سر آن ریختند و تخریب کردند. مشکلات تاریخ از حضرت آدم تا الان را به این مبلغ اندک یارانه ارتباط دادهاند اما این موضوع هم مانند مسکن مهر و طرحهای دیگری که به نفع مردم بود، از دستشان در رفت.
او گفت: این اشتباه بزرگی است که فکر کردهاید که میتوانید ملّت ایران را در این سطح نگه دارید. این فنر به زودی درخواهد رفت. من به وقت انتخابات مطالبی دارم که درباره وضعیت موجود کشور عرض خواهم کرد و به فضل الهی از کسی هم نمیترسم.
شاید اگر حدود ۲ دهه پیش، جایی در یک مطبوعه رسمی متعلق به جریان اصلی، شکل محاوره فعل «بگویم» (بگم)، آنهم دو نوبت پیاپی به چشممان میخورد، تردید نمیکردیم که احتمالا خطایی ویرایشی رخ داده و مثلا نویسنده، حروفچین یا دیگر دستاندرکاران تهیه و تولید آن مطبوعه، سهوا مرتکب چنین اشتباهی شده اما حالا سالهاست که تعبیرِ «بگم بگم» در ادبیات سیاسی- رسانهای فارسی کاملا جا افتاده و حتی مخاطب کمتر حرفهای هم احتمالا بلافاصله پس از مواجهه با این تعبیر لابهلای سطور گزارشی سیاسی یا در تیتر و اشاره آن گزارش، ارجاع آن را به یک جریان مشخص سیاسی و به بیان دقیقتر، یک چهره خاص سیاسی درک میکند؛ «احمدینژاد» و «احمدینژادیها».
شیوه محمود احمدی نژاد در تبلیغات
هرچند حالا چندسالی هست که عصر «احمدینژادیها» سرآمده و اکنون حتی اسفندیار رحیممشایی و حمید بقایی- به عنوان دو چهره اصلی حلقه احمدینژادیها- نیز پشت میلههای زندان و دور از احمدینژاد روزگار میگذرانند و این یعنی، درست آن است که به همان تعبیر نخست بسنده کنیم و بگوییم: «احمدینژاد»!
منش و مرام خاص «احمدینژادی» در سیاستورزی اما ظاهرا چیزی نیست که وابسته به دوری و نزدیکی کنشگران سیاسی به شخص احمدینژاد تغییر کند. چنانکه دیروز در اتفاقی عجیب و دور از انتظار یک نمونه افشاگری - که البته بهتر است همان تعبیر «بگم بگم» را در توصیفش به کار ببریم - از سوی یکی از آخرین افراد جدا شده از حلقه احمدینژادیها، آن هم علیه یکی از معدود چهرههای باقیمانده در این حلقه رقم خورد و مطابق انتظار با واکنش به نسبت گسترده افکار عمومی مواجه شد.
آنجا که عبدالرضا داوری، مشاور رسانهای پیشین احمدینژاد در توییتی علیه حمید بقایی نوشت: «اموال و املاک حمید بقایی که غالبا به نام همسرانش انتقال یافته، هیچ تناسبی با حقوق و مزایای یک مدیر دولتی ندارد. از خودروهای متعدد و املاک تجاری و ویلایی در تهران و کاخ در آبسرد تا چمدان مکشوفهاش مملو از سکه و دلار و اوراق بهادار؛ یک مفسد اقتصادی که نقاب پاکدستی بر چهره دارد.»
این توییت داوری علیه بقایی، آنهم در شرایطی که این دو، سالها همراه با احمدینژاد، از نزدیکترین چهرههای سیاسی به یکدیگر بودند و نیز با توجه به آنکه به تازگی، داوری به شیوهای باورناپذیر و غیرقابلدرک از یاران سابقش فاصله گرفته و هر از گاه علیه آنان اظهارنظر میکند، بیش از همه با موضعگیریهایی از این جنس همراه بود که او چرا اکنون، زبان به بیان این مسائل گشوده و چرا تمامی سالهایی که بنابه ادعای او، بقایی کنار دستش، مشغول «فساد اقتصادی» پشت «نقاب پاکدستی» بوده، کلامی نگفته است.
اما در عین حال برخی ناظران نیز از این گفتند که طرح چنین ادعای سنگینی در یک توییت، آن هم بدون سند و مدرک، نهتنها نشانهای از عبور داوری از یاران سابقش نیست، بلکه اتفاقا ادامه همان مشی و مرامی است که چنانچه اشاره شد در ادبیات سیاسی- رسانهای ایرانی با تعبیر «بگم بگم» مطرح است و نه با هدف افشا و مبارزه با فساد که با انگیزههای سیاسی دنبال میشود؛ آنهم در روزها و هفتههایی که عبدالرضا داوری اگرچه تاکید دارد به عنوان «مشاور رسانهای احمدینژاد» معرفی نشود اما از جهتی دیگر نیز بسیار شبیه به احمدینژاد رفتار میکند و پای صحبت شبکههای سیاسی ماهوارهای است.
با این تفاوت که احمدینژاد به هر حال زمانی رییسجمهوری مملکت بوده و رسانههای غیرفارسی زبان هم برای مصاحبه به سراغش میروند اما داوری، طبیعتا جز حضور در برنامههای سیاسی یکی، دو کانال تلویزیونی فارسیزبان همچون ایراناینترنشنال و نشستن کنار دیگر کارشناسان این شبکهها، جایگاهی ندارد.
شگرد جدید محمود احمدی نژاد برای رای آوردن
کارگردانان بازیهای تبلیغاتی احمدینژاد، اینبار تجمعی در یکی از مناطق لرستان برای مطرح کردن وی تشکیل دادند تحت عنوان «آئین مردمی بزرگداشت وکیلالرعایا کریمخان زند» با سخنرانی احمدینژاد!
فیلم این نمایش انتخاباتی را دفتر تبلیغاتی جریان انحرافی که خود را «دولت بهار» مینامد، در فضای مجازی منتشر کرد تا وانمود کند این شخص، مثل کریمخان زند در خدمت مردم است! غافل از اینکه اهل فن میدانند او یک هنرپیشه چند چهره است که البته دیگر حنایش رنگی ندارد.
هشت سال پیش وقتی محمود احمدینژاد ساختمان پاستور را ترک میکرد و اتاق ریاست جمهوری را به حسن روحانی تحویل میداد همه میدانستند این رفتن بدون سودای بازگشت نیست.
هرچند سالهای ۹۲ تا ۹۵ را میتوان به عنوان سالهای سکوت احمدی نژاد معرفی کرد اما این سکوت گویا آرامش قبل از توفان بود همان سالهایی که تلاش میکرد همچنان خود را به عنوان سیاستمداری در چارچوب نظام نشان دهد و نهایتا سخنرانیهایش به همراه یاران گرمابه و گلستان به چند انتقاد به دولت یازدهم ختم میشد ؛ اما این دوران عمر زیادی نداشت به هر حال انتخابات در حال نزدیک شدن بود و باید احمدینژاد از پوست قبلی خود خارج میشد و این پوستاندازی از روزهای منتهی به انتخابات ۹۶ شروع شد.
«یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمیدانیم ما که شما شرکت کنید... یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو.» مهرماه ۹۵ بود که این جملات را رهبری در جلسه درس خارج بیان کردند؛ هرچند اسمی آورده نشد اما مخاطب این جملات مشخص بود و برای همه اظهرمن الشمس بود که روی سخن به محمود احمدی نژاد است.
چند ماه بعد از این جملات یعنی درست ۲۳ فروردین ماه سال ۹۶ احمدینژاد دست در دست بقایی و مشایی وارد ساختمان وزارت کشور شد. آن زمان تصور بر این بود که این قشون کشی دوستانه برای ثبتنام بقایی در انتخابات است و با توجه به نهی رهبری احمدینژاد پا در این رقابت نمیگذارد اما از آنجا که رفتارهایش هیچگاه قابل پیشبینی نبود این گمانهزنی هم درست از آب در نیامد و رئیس دولت نهم و دهم شناسنامه را از جیب کت بیرون آورد تا در برابر چشم همه نشان دهد دستبردار از قدرت نیست.
پرونده کاندیداتوری محمود احمدینژاد در دوازدهمین انتخابات به فاصله چند روز با مهر رد صلاحیت شورای نگهبان بسته شد اما این پایان خیالپردازیها برای او نبود.
قلب تپنده محمود احمدینژاد برای ریاست جمهوری ۱۴۰۰
نه صحبتی از بقایی میکند نه حرفی از تظلمخواهی برای مشایی پیش میکشد؛ شعارهای پوپولیستیاش را همچنان بر زبان میراند البته نه از جنس افزایش یارانه و لباس محلی پوشیدن بلکه در قد و قامت یک اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند؛ با اینکه همچنان صندلی در مجمع تشخیص مصلحت نظام به او تخصیص داده شده است اما صحبتهایش در بیرون از مجمع هیچ سنخیتی با مصالح نظام ندارد و تقریبا هر هفته خبری، مصاحبهای، دل نوشته یا نامهای از او بر روی خروجی رسانهها قرار میگیرد.
یک روز از لزوم مذاکره میگوید و روز دیگر اعلام میکند که قرار است ترور شود؛ خلاصه که دریای اظهارات عجیب و غریب او پایان ندارد و این روزها که بوی انتخابات ریاست جمهوری مشامها را پر کرده است محمود احمدینژاد پا در رکاب انتخابات گذاشته و میخواهد هر طور شده دوباره خود را به ساختمان پاستور برساند. حالا دیگر نیاز بیشتری دارد تا مردم را به سمت خود جذب کند آنقدر طرفدار جمع کند که یا حکومت را وادار به تایید صلاحیت خود کند یا شاید هم دیوارهایی از حصر و حبس را ترسیم کند تا محبوبیت را جایگزین معروفیت کند.
دیدگاه تان را بنویسید