اخبار ورزشی| آخرین اخبار ورزشی| شکست تلخ شیاطین سرخ
شکست تلخ شیاطین سرخ
لیورپول با نتیجه عجیب ۵-۰ منچستر یونایتد در اولدترافورد شکست داد. این شکست تحقیر آمیز ، شیاطین سرخ شهر منچستر را در موقعیت نا امید کننده ای قرار داده است . کارشناس مربی منچستر یونایتد می دهند و از آنتونیو کونته به عنوان سرمربی بعدی این تیم اسم برده می شود.
شکست نه ! تحقیر تاریخی یونایتد در ورزشگاه خانگی مقابل دشمن همیشگی ، چقدر شبیه بود به ترانه خیره کننده «نوشتن روی دیوار» از گروه بسیار تحسین شده «آیرون میدن» که به تازگی روانه بازار شده و طرفداران این گروه هوی متال انگلیسی را غرق در هیجان ساخته. ترانه بسیار شنیده شده ای که با یک کلیپ انیمیشنی درجه یک طرف است.
در تمام طول سلاخی شیاطین سرخ در خانه خودشان ، تصویر «سواران طوفان» مقابل چشمانم بود که در دشت برای خود می تاختند ، وارد تالار شیاطین انسان نما می شدند و آنجا را به خاک و خون می کشیدند .
اگر طرفدار تیم فوتبال لیورپول هستید ، این ویدئو انیمیشن را در یوتیوب پیدا کنید و ببینید و لذت ببرید. اگر طرفدار منچستریونایتد هستید ، این ویدئو را ببینید و حرص بخورید . اگر طرفدار هیچ کدام نیستید، این ویدئو را ببینید و کیف کنید . اگر از مخالفان امپریالیسم جهانی و نظام سلطه هستید، این ویدئو را ببینید و از کنایه های آشکار سیاسی اش لذت ببرید. کلا این ویدئو را ببینید. هشت دقیقه بیشتر نیست.
بخشی از ترانه نوشتن روی دیوار/ آیرون میدن/ آلبوم سنجیتسو/۲۰۲۱ :
«قطاری از مطرودان بدون مکان، در بیابان به چشم می خورد،
تنها چیزی که از ما باقی مانده، این چیزی است که بدان تبدیل شده ایم،
زمانی امپراتوری های باشکوهی داشتیم اما دیگر از آن چیزی باقی نمانده،
مردگان به ما مهلتی برای زیستن داده بودند اما دیگر وقتی برایمان نمانده،
اکنون ما فاتحانی هستیم که به بردگان خویشتن بدل گشته ایم،
سرزمین افتخار و امید، حالا به قبرستانی برای شجاعان خود بدل شده است،
آیا نوشته های روی دیوار را دیده اید؟
آیا آن نوشته ها را دیده اید؟
آیا سواران طوفان را می بینید؟
آیا تاخت و تازشان را می بینید؟
آیا می بینید کنار شما می تازند؟
روزهای تلخ بعد از امپراتور
امپراتوری باشکوه منچستریونایتد که روزگاری یکی از بزرگترین امپراتوری های فوتبالی دنیا بود ، حالا سالهاست زیر سایه اسم سنگین خود به یک تیم معمولی تبدیل شده. تیمی معمولی با بازیکنانی معمولی و یک مربی حتی نیمه معمولی که باید به نتایج ساده و شکست های سنگین دل ببندد . منچستر در سال های بعد از «فرگوسن» ، به «دیوید مویس»، «لویی ونگال» ، «خوزه مورینیو» و «اوله گنار سولسشایر» دل بسته و از این دلبستگی ها آنقدر که باید طرفی نبسته.
فرگوسن وقتی خودش را بازنشسته اعلام کرد، آنقدر با خودش جام گرفته بود که خیال همه تاریخ راحت باشد که کسی به گرد پای او نخواهد رسید. سیاهه جام هایی که او برای شیاطین سرخ کسب کرد، از شمارش خارجند. سیزده قهرمانی او در لیگ برتر، حتی یکبار هم بعد از او تکرار نشد. پنج قهرمانی او در جام حذفی را فقط ونگال یکبار توانست تکرار کند. از قهرمانی های قاره ای و فراقاره ای اش هم اصلا صحبت نکنیم بهتر است. حتی یکی از جام های او در لیگ قهرمانان هم تکرار نشده! او تاجی چنان سنگین را ساخت که روی سر مربیان بعدی، جز گردنی شکسته، چیزی باقی نگذاشت.
برگزیده بی دوام
مویس، اگرچه با دعای خیر و تایید شخصی فرگوسن روی نیمکت شیاطین سرخ نشست و لقب «برگزیده» را روی شانه های لرزان خود دید، اما برای نشستن روی صندلی پادشاه، زیادی کم تجربه بود. او شاید می توانست در این تیم نتایج بهتری بگیرد اگر اصلا فرصتی برای ماندن پیدا می کرد اما بعد از پنجاه و یک بازی کلکش کنده شد! یادمان باشد که فرگوسن تا نخستین جامش چند سال وقت داشت در حالی که مویس به محض ورود، جام خیریه یا «چریتی شیلد» را گرفت تا هواداران سرخ را خوشحال کند که چیزهایی در چنته دارد. خبر بد اینکه نداشت! او حتی وقت نکرد تا در منچستر درست و حسابی ماندگار شود.
کت تن ونگال هم نبود
جانشین او ون گال، قرار بود کپی برابر اصل فرگوسن باشد. یک پیرمرد به ظاهر اخلاقگرای ویکتوریایی قدیمی که اعصاب درست و درمانی ندارد و با شلاق انضباطی، نظم را به تیم زمینی خورده باز می گرداند اما او هم ماندگار نشد. برای تیمی که تازه از زیر شلاق فرگوسن آزاد شده و جانشین برگزیده او را هم زمین زده بود، ون گال، زیادی پیر و اصول گرا می زد. او نتوانست آن بالانس لازم را به نیمکت منچستر یونایتد بدهد و دعواهایش با رسانه ها نیز نتوانست به دیگران نشان دهد که کت فرگوسن تن اوست. پیرتر از آن بود که نسل جدید فوتبال را درک کند. او درست وقتی از منچستر اخراج شد که نخستین جامش را برای این تیم کسب کرد. از ماه ها قبل از اخراج او، اسم مورینیو به عنوان جانشین اعلام شد و هواداران منچستر با بی صبری منتظر به بار نشستن مذاکرات مدیران ارشد منچستر با او بودند. مذاکراتی که سرانجام به بارنشست و مهرسرخ پای آن را نیز از خون ونگال تازه جام گرفته، تهیه کردند! پیرمرد در عمرش چنین خنجر از پشت خوردنی را تجربه نکرده بود!
مورینیو و غرور خیره کننده
مورینیو از همه مربیان بعد از منچستر بیشتر جام گرفت اما هم قربانی عدم توسعه متوازن باشگاه شد! التماس هایش به باشگاه برای جذب یکی دو مدافع جدید و بی توجهی به این خواسته ها، کمر او را هم شکست. او قربانی جنگ وجدل هایش با آدم های قدرتمند باشگاه شد و سرانجام با سه جام( یک قهرمانی در جام خیریه، یکی در جام اتحادیه و یک قهرمانی در لیگ اروپا) جای خود را به سولسشایر داد.
اما این توصیف کوتاه واقعا برای نمایش دوران او در اولدترافورد ناکافی است. او شروع خوبی داشت و در سال نخست یک قهرمانی اروپایی برای منچستر به ارمغان آورد اما خیلی زود هم نشان داد که سبک تدافعی او توانایی سیراب کردن طرفداران منچستر را ندارد.
او منچستر را به فاز دفاعی کشاند و بیش از هر چیز باعث کاهش عملکرد بازیکنان تهاجمی درجه یکی چون زلاتان شد. دعوا کردن او با بازیکنان کلیدی منچستر و نیمکت نشیدن ستارگانی چون پوگبا، رونی و مارسیال و آوردن فشار بیش از حد به زلاتان و بازی دادن های پی در پی به او، سبب شد تا گلزن نابغه سوئدی یکی از بدترین رکوردهایش در گلزنی را در این تیم تجربه کند.
خوزه خریدهای گرانقیمتی برای منچستر داشت. او. چیزی نزدیک به ۳۵۷ میلیون یورو روی دست منچستر خرج گذاشت تا پوگبا، لوکاکو، فرد، ماتیچ، میختاریان، ویکتور لیندولف، اریک بیلی و دیاگو دالوت را به این تیم بیاورد اما این ابر سرمایه گذاری به چیزی ختم نشد. نایب قهرمانی او در فصل دوم حضورش می توانست نشاندهنده این باشد که تیم سرانجام به مدار آرامش برگشته اما اختلاف ۱۹ امتیازی با منچستر سیتی گواردیولا، و فقدان روح تهاجمی در این تیم سبب شد تا این نایب قهرمانی به دل کسی خوش نیاید. خریدهای فوق گران او برای منچستر عمدتا روی نیمکت می نشستند و با چهره ای عصبی یا بی روح بازی کردن دیگران را می دیدند. از منچستر او تصاویر خوبی به یاد نمانده. دعواهای بی پایان، اختلافات داخلی ویران کننده و کنفرانس مطبوعاتی های پر از جنجال!
موقتی که ماندگار شد
ذخیره طلایی فرگوسن که روزگاری در ده دقیقه و بیست دقیقه خوش می درخشید، این بار یادش رفت که مربی موقت است و باید صبر کند تا فصل را تمام کند و خودش بی سر وصدا کنار بکشد. او هم وسوسه نیکت طلایی منچستر شد و ماند و حالا با چهره بهت زده خود، در تاریخ به یادگار خواهد ماند. چهره بهت زده مردی که گندترین شکست خانگی تارخی منچستریونایتد را مقابل دشمن «ابدی/ازلی» رقم زده!
سولسشایر انتخاب عجیبی بود به جای مورینیو! او آمد و با حمایت ضمنی هواداران و همبازیانش، منچستر بحران زده را تحویل گرفت و به تیم ارامشی موقت داد. او نتوانست در مدت حضورش در این تیم جامی کسب کند اما نتایجش برای ماه های اول نسبتا قابل قبول بودند. او در بهترین حالت برای منچستر یک مربی معمولی بود و این معمولی بودن نه فقط از نتایج او بلکه از تکان نخوردن وضع تیم بعد از اضافه شدن بازیکنانی با کیفیت چون رونالدو، سانچو و واران مشخص می شود.
سولسشایر دوای درد منچستر نیست. این را هم خودش می داند و هم مدیران باشگاه. هواداران مدتهاست به دنبال مربیان با کیفیتی چون زیدان، کنته و … هستند. نیمکت منچستر بدون یک مربی با کیفیت، همانی است که در شعر اول مطلب تشریح کردیم؛ یک امپراتوری مرده!
دیدگاه تان را بنویسید