قتل | حوادث قتل
قتل فجیع خانوادگی در مشهد | پدر طهورا و امیرعلی پس از قتل فرزندانش خودکشی کرد
پدر 38 ساله مشهدی دو کودک خردسال خود را به قتل رساند و سپس دست به خودکشی زد.
قتل هولناک دو کودک. قتل آمار به نسبت بالایی دارد.قتل وحشتناک توسط پدر. قتل به دلیل عجیبی بود. قتل راز تلخی دارد.
هفته قبل اجساد بی جان دختر و پسر خردسال مشهدی در خانه ای واقع در خلیل آباد استان خراسان رضوی در حالی کشف شد که جسد حلق آویز شده پدرشان نیز در همان خانه پیدا شد.
بررسی ها حکایت از آن داشت که پدر 38 ساله بعد از به قتل رساندن 2 کودک خود اقدام به خودکشی کرده است.
کشف جسد به دار آویخته پدر دو کودک
«معتاد بود؟»
با غلظت و تاکید جواب می دهد :«نه خانم! اهل هیچ دودی نبود، یک نخ سیگار هم نمی کشید.لب به قلیان هم نمی زد. فقط فکرش مسموم شده بود.اینکه یک نفر نخواهد درست فکر کند از هر اعتیادی بدتر است.»
و من فکر می کنم این جمله، بزنگاه قصه فاجعه باری است که در آن 2 کودک خردسال قربانی جنایت پدرشان شدند.
پدر 38 ساله مشهدی بعد از به قتل رساندن دختر 4 ساله خود به نام طهورا و پسر 11 ساله اش به نام امیرعلی دست به خودکشی زد.
خودکشی پدر مشهدی بعد از قتل 2 فرزندش
8 دی ماه امسال سکوت خانه محمد و بی خبری اقوام و آشنایان از او خبر از یک فاجعه می داد.
بیشتر از 24 ساعت بود که از محمد خبری نبود.سابقه نداشت محمد بی خبر سرکارش نرود و دیگران را بی خبر بگذارد.برای همین هم بود که دیگران نگرانش شدند.
اولین کسی که پیکر بی جان دو کودک خردسال را در خانه شان دید و با جسد به دار آویخته محمد مواجه شد، صاحب مغازه ای بود که محمد در آن کار می کرد.
او در مورد وقوع این حادثه می گوید:«چند سالی است که در شهر خلیل آباد استان خراسان رضوی آرایشگاه دارم.حدود 3 ماه می شد که محمد به عنوان ماساژور در آرایشگاه من به مشتریان خدمات می داد.
شنیده بودم که قبل از آن در مشهد پیک موتوری بود اما بعد از جدا شدن از همسرش، سرپرستی 2 کودک خردسالش را گرفته بود و برای زندگی به خلیل آباد آمد.
او گاهی از کوره در می رفت و گاهی حالت افسردگی داشت و در خودش فرو می رفت.اما در کل انسان آرام و خونسردی بود.
آزارش به کسی نمی رسید. حالا به خاطر این حادثه که برای او رخ داده حال روحی خوبی ندارم.
چون چند ماه از صبح کنار همدیگر بودیم و بعد هم اجساد او و فرزندانش را در آن حال دیدم.
از روز قبل وقتی به مغازه نیامد و جواب تلفن را هم نمی داد، نگرانش شدم.
از صاحبخانه اش سراغ او را گرفتم که او هم بی اطلاع بود. تا اینکه با خانواده اش تماس گرفتیم و با هم وارد خانه اش شدیم و با اجسادشان روبرو شدیم.
بعد هم که پلیس و ماموران قضایی به محل حادثه آمدند و رسیدگی را شروع کردند.ظاهرا حدود 24 ساعت از مرگ آنها می گذشت.»
قتل امیرعلی و طهورا به دست پدر
خانه ای که محمد موسوی در آن جنایت را رقم زد متعلق به پدر داماد محمد موسوی است. در ادامه گفتگو، جزئیات این ماجرا را شرح می دهد:«چند سالی می شود که با محمد دوست شده بودم تا اینکه با دختر بزرگش که الان 16 ساله است ازدواج کردم.
از همان ابتدا در جریان اختلافات او با همسرش بودم.مادر خانمم یک بار سال 94 از او جدا شده بود و دوباره رجوع کرده بودند.اما باز هم اختلاف پیدا کردند و جدا شدند.
اختلاف آنها هم به خاطر طرز تفکرشان بود.محمد بدبین و حساس بود.چند وقت قبل هم یک بار دست به خودکشی زده بود که ناکام ماند.
بعد از جدایی قرار شد امیرعلی با پدرش زندگی کند و طهورا کنار مادرش باشد. من هم سعی می کردم هر کمکی از دستم بر می آید برای محمد انجام دهم.
کمکش کردم که مدرک ماساژ گرفت و خانه پدرم در خلیل آباد را در اختیارش گذاشتم تا آنجا کار و زندگی کند.مدتی قبل او دلتنگ طهورا شده بود و دخترش را نزد خودش برد.علاقه خاصی بین محمد و دختر خردسالش بود.
امیرعلی هم به پدرش احترام می گذاشت و دوستش داشت چون محمد خیلی دست و دلباز بود و به دل بچه ها راه می آمد.
اگر امیرعلی در درسش مشکلی داشت به او فشار نمی آورد و می گفت نمی خواهم با فشار آوردن من از درس زده شود.
اما چند بار وقتی متوجه شد امیرعلی به او دروغی گفته خیلی عصبانی شد و او را به شدت تنبیه کرد.»
داماد خانواده در ادامه می گوید:«اکثر اوقات خلق محمد پایین بود.زندگی پر تنشی داشتند اما این حالت در حدی نبود که حدس بزنیم چنین فاجعه ای رخ خواهد داد.روز قبل از حادثه مادر خانمم به دیدن فرزندانش رفته بود.
آن روز محمد حدود 12 ساعت در اتاق بود و بیرون نیامده بود.
روی تخت دراز کشیده و به سقف خیره شده بود.فکر می کنم شاید در تمام آن ساعت ها به نقشه ای که در سر داشته فکر کرده است.او بچه هایش را مسموم کرده بود و بعد هم خودش را دار زده بود.»
رسیدگی به این پرونده برای پیدا کردن علت اصلی مرگ 2 کودک خردسال در جریان قضایی قرار دارد.
قتل مرد توسط همسر در نظرآباد
سرهنگ محمد نادربیگی، رئیس پلیس آگاهی البرز گفت: اوایل دی ماه خبری مبنی بر درگیری مرگبار بین یک زوج میانسال در شهرستان نظرآباد به پلیس اعلام و بلافاصله عوامل پلیس آگاهی این شهرستان برای بررسی موضوع به محل حادثه اعزام شدند. بررسی و تحقیقات کارآگاهان حاکی از این بود که در این درگیری یک خانم ۵۲ ساله اقدام به قتل همسر خود کرده و سپس به وسیله دارو قصد خودکشی داشته که با ورود خانوادهاش و پلیس به موضوع، از این اقدام پیشگیری شده است.
رئیس پلیس آگاهی البرز با بیان اینکه اطرافیان این زوج بیان داشتهاند که قاتل و مقتول به مدت طولانی با یکدیگر اختلاف داشته و دائم در حال مشاجره بودند، اضافه کرد: با حضور عوامل اورژانس قاتل برای مداوا به مراکز درمانی منتقل شد.
سرهنگ نادربیگی در پایان خاطرنشان کرد حل مسائل خانوادگی با کمک گرفتن از مشاوران و روانشناسان از وقوع جنایات و حوادث تلخ این چنین پیشگیری میکند
قتل یک زن در جاده علی آباد
ساعت 9:45 صبح سهشنبه 6 دی راننده یک خودروی عبوری هنگامی که از جاده منتهی به علیآباد میگذشت متوجه جسد زنی عریان در کنار جاده شد. وی بلافاصله با پلیس تماس گرفت و لحظاتی بعد بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شدند.
آنها با حضور در محل با جسد زنی حدوداً 45 ساله در حالی که صورتش متلاشی شده بود، مواجه شدند . بررسیهای اولیه حکایت از آن داشت که عامل جنایت برای از بین بردن هویت مقتول چنین کاری کرده است.
متخصصان پزشکی قانونی زمان مرگ را چند ساعت قبل از کشف جسد اعلام کردند. به دستور بازپرس جنایی، جسد به پزشکی قانونی منتقل شد.
همچنین تحقیقات برای بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف و بررسی پرونده افراد گمشده در دستور کار تیم جنایی قرار گرفت تا هویت مقتول و ردی از عامل یا عاملان جنایت به دست آید.
قتل هولناک همسر با شال
باشگاه خبرنگاران|مرد جنایتکار که پس از قتل همسرش، جسد او را در بیابانهای خارج شهر رها کرده و با داستانسرایی قصد گمراه کردن پلیس را داشت در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد.
رسیدگی به این پرونده از اردیبهشت سال گذشته با گزارش مرد جوانی که مدعی بود همسرش ناپدید شده آغاز شد.
وی در توضیح ماجرا به مأموران گفت: مثل همیشه صبح برای رفتن به محل کارم از خانه خارج شدم، اما وقتی چند ساعت بعد با تلفن خانه و تلفن همراه همسرم تماس گرفتم و جواب نداد نگران شدم.
هر جا که احتمال میدادم رفته باشد سر زدم و با همه آشنایان و دوستانمان تماس گرفتم، اما خبری از همسرم نبود تا اینکه تصمیم گرفتم از پلیس کمک بگیرم.
در ادامه مأموران تحقیقات خود را برای یافتن زن جوان پی گرفتند و مشخص شد مردجوان واقعیتی را پنهان میکند. از این رو وی تحت بازجوییهای تخصصی قرار گرفت و در نهایت به قتل همسرش اعتراف کرد و در تشریح ماجرا گفت: چند ماهی بود که به همسرم مشکوک شده بودم و فکر میکردم که با شخصی رابطه پنهانی دارد.
بارها تهدیدش کردم و گفتم که اگر شکم به یقین تبدیل شود تو را خواهم کشت، اما او در رفتارهایش تغییری ایجاد نکرد تا اینکه روز حادثه بازهم سر همین موضوع درگیر شدیم و با شالی که دور گردنش بود او را خفه کردم. اما بعد نمیدانستم جسدش را چه کار کنم. در نهایت تصمیم گرفتم او را مثله کنم و در کیسههایی بگذارم. بعد جسدش را به حواشی شهر سمنان بردم و در چالهای انداختم. وقتی به خانه برگشتم تصمیم گرفتم با قصهپردازی خودم را بیخبر نشان دهم و موضوع ناپدید شدن او را مطرح کردم. با خانواده و چند نفری هم تماس گرفتم و پیگیرش شدم تا کسی شک نکند.
پس از اعترافهای صریح متهم، مأموران به محلی که او اعلام کرده بود رفتند و جسد مثله شده همسرش را پیدا کردند. با تکمیل تحقیقات و گزارش پلیس و همینطور اعترافهای صریح متهم، پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای این جلسه اولیای دم برای دامادشان درخواست قصاص کردند و پس از آن متهم به جایگاه رفت و گفت: من نمیخواستم همسرم را به قتل برسانم. به رفتارهای او مشکوک شده بودم و تصور میکردم همسرم کارهای اشتباهی انجام میدهد.
آخرین بار وقتی با او سر همین موضوع بحث کردیم متوجه شدم نمیخواهد زیر بار اشتباهاتش برود به همین خاطر باهم درگیر شدیم و در یک لحظه از شدت عصبانیت نتوانستم خودم را کنترل کنم و او را خفه کردم. اما خیلی زود پشیمان شدم، حالا هم از خانواده همسرم شرمندهام و درخواست دارم مرا ببخشند.
پس از اظهارات متهم و وکیل او، قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.
قتل مرد بستنی فروش توسط فیلمبرداران بلاگر معروف در قلهک
رکنا|بلاگر معروف برای تبلیغ یک بستنی فروشی به قلهک رفت که فیلمبردارانش صاحب مغازه را کشت.
ساعت 2 بامداد 21 آذر، مرگ مرد 36 سالهای در بیمارستانی در محدوده قلهک به بازپرس محمد حسین زارعی اعلام شد.
به دستور بازپرس جنایی تحقیقات آغاز شد بررسیها اولیه حکایت از آن داشت که مرد جوان بستنی فروش بوده و در یک درگیری از ناحیه گردن مصدوم شده و پس از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داده است.
کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت در ادامه تحقیقات راهی محل جنایت که مقابل مغازه بستنیفروشی مقتول بود، شدند.
در تحقیقات میدانی یکی از شاهدان گفت: مقتول قصد داشت برای بستنی فروشیاش تبلیغ کند و به همین دلیل از یک بلاگر در اینستاگرام خواست برای ساخت یک کلیپ تبلیغاتی همراه گروهش به آنجا بیایند.
تصویربرداری ساعتی طول کشید. زمانی که کارشان تمام شد، مقتول از بلاگر معروف خواست تا با او عکس بیندازد و فیلم بگیرند تا در صفحه اینستاگرام خودش نیز این تصاویر را منتشر و در آنجا هم تبلیغ کند. اما تیم تبلیغاتی به این موضوع اعتراض کردند و سر همین مسأله باهم دعوایشان شد. نمیدانم چه شد که ناگهان یکی از سه تصویربردار با چاقو به گردن مرد بستنیفروش ضربه زد و سپس سوار بر خودروشان متواری شدند.
بهدنبال این حادثه، بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی پایتخت دستور شناسایی و دستگیری متهمان فراری را صادر کرد.
قتل عجیب دانشجوی نخبه شریف
پرونده جوان نخبه شیمی که به اتهام قتل دوستش محاکمه و به پرداخت دیه محکوم شده بود با اعتراض اولیای دم به حکم از سوی دیوان عالی کشور به شعبه همعرض فرستاده شد.
این پسر جوان که دانشجوی دکترای دانشگاه شریف بود از خرداد سال 99 به اتهام قتل دوستش بازداشت شد. در ادامه مشخص شد مقتول به نام پرهام نیز از نخبههای دانشگاهی و دارنده مدال المپیاد شیمی در دوره دبیرستان و بورسیه یکی از دانشگاههای امریکا بوده است.
متهم در بازجوییها عنوان کرد: من و پرهام از 14 سالگی باهم دوست بودیم تا اینکه متوجه شدم او در یکی از دانشگاههای امریکا پذیرش شده و بزودی از ایران میرود. به همین خاطر تصمیم گرفتم او را به خانهام دعوت کنم. پس از اینکه به خانهام آمد با هم الکل مصرف کردیم. من یک محلول شیمیایی را که دستساز خودم بود و در آن از کلروفرم استفاده شده بود همیشه در یخچال خانهام داشتم و کمی از آن میخوردم آن روز پرهام سر یخچال رفته و به تصور اینکه آبمیوه است آن را خورده بود من خودم سالها آن محلول را به خاطر اعتیادی که به آن داشتم میخوردم اما پرهام با خوردن آن حالش بد شد و روی زمین افتاد و وقتی با اورژانس تماس گرفتم دیگر کار از کار گذشته بود. باور کنید من قصدی برای آسیب زدن به او نداشتم.
کارشناسان پزشکی قانونی نیز بعد از معاینات لازم و سم شناسی اعلام کردند: «علت مرگ مصرف کلروفرم و ماده کشنده دیگر و همچنین خفگی ناشی از آن بوده است.»
پس از اظهارات متهم و تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.در آغاز جلسه وکیل خانواده پرهام از طرف اولیای دم درخواست قصاص کرد.در ادامه متهم به جایگاه رفت و با رد اتهامش عنوان کرد: من دوستم را نکشتم. آن شب اگر میدیدم که سر یخچال رفته نمیگذاشتم آن محلول را بخورد.
پس از اظهارات متهم قضات وارد شور شدند و وی را از اتهام قتل عمدی تبرئه و به خاطر قتل شبه عمد به پرداخت دیه محکوم کردند که این حکم با اعتراض اولیای دم همراه شد و قضات دیوانعالی کشور پس از بررسی مدارک حکم را تأیید نکردند و دستور رسیدگی به پرونده در شعبه هم عرض را صادر کردند. این بار پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه وکیل اولیای دم به جایگاه رفت و گفت: در این پرونده فقط بحث خوردن اتفاقی یک محلول نیست. گزارش تیم اورژانس نشان میدهد که پرهام در حالی داخل پتو بوده که پاهایش هم با چسب بسته شده و این نشان میدهد متهم قصد داشته مقتول را از خانه به بیرون منتقل کند. متهم قبل از دعوت مقتول خانه پدریاش را خالی کرده بود که نشان میدهد او از قبل تصمیم به انجام این جنایت گرفته بود. جناب قاضی! ماده کلروفرم آنقدر خطرناک است که صنعت دارویی آن را از ترکیبات داروها حذف کرده است. اما متهم با آگاهی کامل از خطرات و تبعات مصرف این ماده بدون هشدار به مقتول باعث مرگ او شده است.
بعد از آن پدر پرهام به جایگاه رفت و گفت: 2 هفته مانده بود که پسرم برای ادامه تحصیل به امریکا برود. دوربینهای مداربسته محل جنایت همزمان با این ماجرا قطع شده و من میخواهم علت این موضوع را بدانم. من برای متهم درخواست قصاص دارم.سپس متهم به جایگاه رفت و بازهم اتهام قتل عمد را نپذیرفت و اظهاراتش در مراحل بازجویی را تکرار کرد.پس از آن قاضی از متهم سؤال کرد مقداری که قربانی از محلول خورد چقدر بوده؟متهم گفت: آن لحظه برای خریدن سیگار به مغازه سر خیابان رفته بودم و وقتی برگشتم متوجه شدم او حدود۱۰ سی سی از محلول را خورده است. بعد از آن چند دقیقهای به سؤالات درسی که یکی از دوستانش فرستاده بود پاسخ داد و دقایقی بعد حالش بد شد و روی زمین افتاد.
قاضی پرسید: خودت چقدر مصرف میکردی؟
متهم جواب داد: من به اندازهای که حالت مستی بگیرم میخوردم.
قاضی سؤال کرد: چرا پاهای دوستت را بسته بودی و چرا داخل پتو بود؟
متهم گفت: به خاطر اینکه وقتی پرهام روی زمین افتاد لرز داشت و پتو را دورش پیچیدم بعد دیدم پاهایش اختیار ندارد و میپرد به همین خاطر پاهایش را با چسب بستم تا بتوانم او را سوار ماشین کنم و به بیمارستان ببرم. اگر قصد کشتن او را داشتم میتوانستم قبل از رسیدن اورژانس چسبها را بردارم من قصدی برای کشتن دوستم نداشتم.
با پایان اظهارات متهم وکیل او گفت: موکلم انگیزهای برای قتل نداشته و مقدار کمی از ماده کشنده در معده قربانی پیدا شده است.در پایان قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.
جزئیات جدید قتل زن جوان
ساعت 2 بعدازظهر 28 خرداد بهدنبال تماس مأموران کلانتری 106 نامجو درخصوص کشف جسد زن جوانی در یک خانه، بازپرس محمد تقی شعبانی و تیم بررسی صحنه قتل راهی محل حادثه در خیابان نامجو شدند.
با ورود تیم جنایی به این آپارتمان در تهران، با جسد زن جوان در اتاق خواب در حالی مواجه شدند که با ضربه چاقو به قتل رسیده بود. متخصصان پزشکی قانونی زمان مرگ را حدود ساعت 4 صبح همان روز اعلام کردند.
بهدنبال کشف جسد زن جوان هویت مقتول بهدست آمد. تحقیقات نشان میداد که فرنگیس زنی 35 ساله ساکن یکی از شهرهای جنوبی کشور بوده که بهخاطر اعتیاد از همسرش جدا شده و حدود یک سال قبل برای کار به تهران آمده و به عنوان مربی در یک آموزشگاه مشغول به کار شده بود.
هنوز ساعاتی از کشف جسد زن جوان نگذشته بود که خانواده فرنگیس به تهران آمده و از ربوده شدن دخترشان خبر دادند.
آنها که از قتل وی بیاطلاع بودند گفتند: چندین پیام از تلفن همراه دخترمان دریافت کردیم مبنی بر اینکه او را ربودهاند و برای آزادیاش باید پولی به حسابش واریز کنیم. فرنگیس به غیر از ما به چند نفر از دوستانش هم چنین پیامکی ارسال کرده بود. با تلفن همراه دخترم تماس گرفتیم اما پاسخ نداد. ما که نگران فرنگیس شده بودیم، راهی تهران شده و به محل زندگیاش رفتیم اما به ما گفتند که چند روزی است از او خبری ندارند. پیامکها از یک طرف و ناپدید شدن او از سوی دیگر ما را نگران کرده و باعث شد که به پلیس خبر دهیم.
با شکایت خانواده فرنگیس، مشخص شد که عامل جنایت، پس از قتل، تلفن همراه او را ربوده و سعی داشته با ارسال چنین پیامکهایی از خانواده و دوستان مقتول پول بگیرد.
روایت دستگیری قاتل
گفتوگو با متهم
با مقتول چطور آشنا شدی؟
پس چرا او را به قتل رساندی؟
4 سال قبل غیرقانونی وارد ایران شدم و به عنوان سرایدار و نگهبان کار میکردم. بعد از آشنایی با فرنگیس از آنجایی که من نمیتوانستم حساب بانکی داشته باشم، از او خواستم که دستمزد و حقوقم را به حساب خودش واریز کند. با خودم گفتم پولها دست او باشد امنتر است.
چقدر پول بود؟
حدود 100 میلیون تومان. روز حادثه او را به خانهای که اجاره کرده بودم بردم و گفتم پولم را برگردان. اما فرنگیس مدعی شد که هیچ پولی دست او ندارم. آن شب دعوایمان بالا گرفت و تا نیمههای شب ادامه داشت.
عصبانی شده بودم و ناگهان با چاقو به او ضربه زدم به خودم که آمدم با جسد فرنگیس داخل اتاق خواب مواجه شدم. ترسیده بودم و گوشی تلفن همراهش را سرقت کرده و از آنجا متواری شدم. از ترس اینکه پلیس ردم را شناسایی کند، حتی محل کارم را ترک کردم اما در نهایت دستگیر شدم.
دیدگاه تان را بنویسید