پایگاه خبری خانه فوتبال:

به گزارش خانه فوتبال، از دهه ۷۰، روزی که علی دایی و کریم باقری و خداداد عزیزی راهی بوندس‌لیگا شدند تا «لژیونر» وارد ادبیات فوتبال ما شود، یک بحث همیشه به عنوان شعار پشت این ترانسفر مطرح بود. این که «لژیونر‌ها می‌روند و در فضای حرفه‌ای زندگی و بازی می‌کنند و بعد برمی‌گردند تا جوان‌تر‌ها از تجربیات آن‌ها استفاده کنند.»

لیگ‌هایی مثل ژاپن، آمریکا، امارات و قطر سال‌هاست با همین تفکر اقدام به استخدام ستاره‌ها در پایان دوران درخشش می‌کنند. از پله و بکن‌باوئر و کرویف تا اینیستا و گواردیولا و ژاوی و پودولسکی و... صد‌ها نفر را می‌شود اسم برد که در ۳۳، ۳۴ سالگی از سطح اول اروپا راهی این لیگ‌ها شدند و پول‌های کلانی هم این وسط رد و بدل می‌شد.

سؤال؛ آمریکا و ژاپن و امارات و... چقدر از این سرمایه‌گذاری سود بردند؟ و اساساً آیا ان پول ارزش و آورده‌ای در همان سطح داشت؟ البته که رفتن فوتبالیست‌های ایرانی به اروپا را نمی‌شود با این مسئله مقایسه کرد و سنجید. قیاس درستی نیست، ولی هدف از این مقایسه «در راستای هم‌بودن یک فلسفه است.»

امروز و در لیگ نوزدهم، تیمی می‌آید و قرارداد دلاری- معادل ۱۰ برابر تاپ‌ترین ستاره‌ها و قیمت واقعی بهترین بازیکنان ایرانی- با ستاره ۳۷ ساله‌ای می‌بندد که لااقل از ۵ سال قبل در سطح ملی و باشگاهی، فوتبالش تمام شده و دیگر اثرگذار نیست. یک چنین پولی، حتماً یک جای ثابت هم در ترکیب اصلی برای آن بازیکن- بخوانید فقط یک اسم- به همراه می‌آورد و ۹ نفر دیگر در زمین باید جور ایستادن او را بکشند. آن‌هم در فوتبال امروز که دوندگی و پرس و فشار حرف اول را می‌زند. در ازای این ۱۶، ۱۷ میلیارد که خرج بازیکن به پایان رسیده می‌شود، حضور او چقدر در تیم مؤثر و سازنده است؟

وقتی می‌گوییم حضور، منظور بازی در زمین و نتیجه مسابقه به تنهایی نیست، از تجربه‌ای که بازیکن جوان کنار او کسب می‌کند تا اثر در روابط عمومی و اسپانسرینگ و برند باشگاه در تبلیغات. خریدن «رونالدو» برای یوونتوس فقط جهت کسب جام نیست!

و سؤال آخر؛ این مبلغ ارزش آن آورده را دارد؟!

 

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: